غزل
دلی هرگز نمی بینی به این دنیا ما بیغم
یکی بسیار دارد و یکی دیگر نصیب اش کم
کجا دیدی کسی را کز تبار خود بود خشنود
بگردی گر تمام دور دنیا را درین عالم
دمی آزاد بودن زیب انسان نیست در دنیا
خدا هم می کشد ما را به بند طاعت اش هردم
بساط شر شیطان هر کجایی پهن میگردد
جهنم … میشـــود گیتی برای بودن آدم
زبان ام گفتن اندوه را باور نکرد آخر!
دل دیوانه ام بسیار دارد شیون و ماتم
به فال حافظ امشب روزگارم را چنین دیدم
که خواهی شد به درد غمگساران مثل یک مرهم
چنان در گوشه گیری شهرۀ عالم شدم دیگر
که پیش رستم دوران نمیگردد سر من خم
نعمت الله ترکانی
2 مارچ 2013