جهاد فی سبیل الله
جهــــاد فی سبیل الله نـــمودی
شکایت از هـمه هر جا نمودی
خـــدا هم شرمش از کار تو آمد
چو سجده سوی امریکا نمودی
شهید راه آزادی
اگــــر دست خدا جان کار میکرد
جهــــان را واژگون صد بار میکرد
شهـــید راه ازادی شــــدم چون
چرا « یانکی» به من ادرار میکرد
برار
یکی میــگه که ما از قنـــدهاریم
دیگـــر میگه که ما اهــــل مزاریم
نمیگوین اگـــــر هستیم مسلمان!
برای همـــدیگر مــــثل…. براریم
برادر
بـــــرادر با بــــرادر …جــــنگ داره
یکی تـــوپ و یکــی تفـــــنگ داره
نمــــیداند کسی در این مــــــیانه
کی قلب از گوشت کی از سنگ داره
فصل ناب یاسین
یکی میگـــفت از دنیا و از دین
یکی دیگر ز شهر چین ماچین
بگوش یک شهـــید راه مردم
خدا میخواند فصل ناب یاسین
من و تو
یکی من میشود آن دیگرش او
یکی دیگر بود گم بین این دو
مـــن و تو از تبار عاشقــانیـم
اشارت کن مرا با چشم و ابرو
بیداد
سحـــر آه کسی بیــداد میکرد
ز جور یک ستم فریاد میکرد
لب شیرین و کام گرم خسرو
شکایت تیشۀ فرهـــاد میکرد
طالب
خدا میــبود اگـــــر همراه طالب
به بنیاد شرر میگـــشت غالب
خطیب شر و کشتار است و دارد
به نام دین اسـلامش مــطا لب
نعمت الله ترکانی
12 جنوری 2012
نوشته شده توسط admin در ساعت 8:59 ب.ظ
ژانویه 23rd, 2012 at 9:17 ق.ظ
بنام خداوند متعال
استاد ارجمندم جناب آقای ترکانی با سلام و عرض ارادت
از تشریف فرمائی تان خوشحال شدم،مدتی است که نتوانسته بودم خدمت تان برسم و حقیقتا دلتنگ شما بودم.
دوبیتی های تان را خواندم خیلی قشنگ و بجا بود،دوبیتی هائی که در وزن مفاعیلن سروده اید.
برایتان بهترین ها را آرزومندم.
ارادتمند همیشگی تان یاشیل
ژانویه 29th, 2012 at 9:06 ب.ظ
سلام دوست عزیزم مدتها بود بخاطر درس و رفت و امد نمی توانستم از شما خبری بگیرم و چقدر خوشحال شدم که با شعر زیبایت به سراغم امدی
دلتنگتان بودم
شعرهای زیبایت را خواندم و لذت بردم سروده های شما ماندنی و جاودانی هستند
همیشه پاینده و سبز بمانید
فوریه 23rd, 2012 at 1:47 ب.ظ
سلام استاد عزیز ….
زیبا و پر از مفهوم سلامت و شاد بمانید همیشه.
چشم به راه حضور شما هستم.
مارس 13th, 2012 at 4:28 ب.ظ
تو کیستی ؟ که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو کیستی ؟ که از موج هر تبسّم تو
به سان قایق سر گشته روی گردابم
تو در کدام سحر ، بر کدام اسب سپید ؟
تو را کدام خدا ؟ از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ؟ تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ؟ همره کدام نسیم ؟
تو از کدام سبو ؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ؟
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه !
کدام نشانه از تو دویده است در تن من ؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند
به رقص می آیند ، سرود می خوانند
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر !
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر !
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر !
تو را به هر چه تو گویی ، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه
که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است
تو دور دست امیدی و پای من خسته است
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همی بگذارند یک سخن با تو
مرحوم فریدون مشیری
سلام و هزاران درود بر شما
عذر خواهی می کنم از تاخیری که داشتم . فرزانه عزیز گفتند که زمین خورده بودم و آسیب دیدم که خدا رو شکر به خیر گذشت و الان هم خوبم . پیشاپیش سال نو بر شما عزیزان مبارک باد . بهترین آرزوها رو برای شما دارم .
مارس 13th, 2012 at 4:29 ب.ظ
نوروز را همراه با شادی برای شما آرزو دارم