این چهار بیتی ها برای دوستی که از من خواست چهار بیتی بگویم.
لاجورد
درون کــوه قلب پُر ز درد است
دلی آزرده با صد آه سرد است
مـــــیان قصـر های تازه بنیاد
خیل قاچاقبـــران لاجورد است
کاسه لیس
به مــلک ما هر آنکس کاسه لیس است
وزیر و یا وکــیل و یا رئـیس است
مجــو یکـــرنگی از مُــــلا و طالب
که از مادر همه دو رنگ و پـیس است
نام و ننگ
صف مـــردانگـی با نام و ننگ است
ستـــیز از دل به دشمن بیــدرنگ است
مــکـــن باور که رحمــی بر دل اوست
مگوی آدم که از هفت پشت سنگ است
شعر و شعار
دلی دارم که از غم بیقـــــرار است
به غربت روز من شبهای تار است
ز دست ناکــسان نالـــم عزیزم!
مگو دیگر که شعر من شعـار است
بهار برای رزگر پور
بهاره گل به گلدان زیب داره
که هر جا میشود بردش دوباره
گل و گل بته های شهر ما را
کند صد خار و خس هر دم نظاره
نعمت الله ترکانی
3 سرطان 1389