غزل
تو درین شهر شدی ذکر زبان همگی
ساحر لفظ و کلامی به گمان همگی
همه دانند که در حلقه ای یاران توکیست
حافظ، سعدی و… شوریده ی دوران همگی
هرکسی وصف تو گوید به سراپرده ی عشق
مخلص سحر زبانت ز دل و جان همگی
خسرو مُلک و فقیری در هر خانه شدی
خلق گردیده ازین خوی تو حیران همگی
حاتم طایی ازین بذل تو شرمنده شده
که به دربار تو شد عزت مهمان همگی
***
شکر افشان کنی این بار غزل نامش را
که ترا داده به دل لطف فراوان همگی
نعمت الله ترکانی
8 اگست 2011