• حرف حقیقت

    سهـــم مــا از غـم دنیا چـقــــدر بسیـــار است

     

    چـــقــدر جــور و ســـتم و چقـــــدر  ازار  است

     

    مــا ســیاه بخترینیــــم،  درین  مُــــلک  خــــــدا

     

    کوه سنگی  سر هر شانه ی عاشـق بار است

     

    رســــم دنیـــا شده امــروز همه  مکر و  فــریب

     

    هر که بسیار جعـل… بافت بگو هــوشیار است

     

    هرکجـــا  تخــــم نحسی مـــیوه ای تلخی داده

     

    خفـــته است اهریمن و لشکر  او بیــکار  است

     

    گُل و گُلشـــن همــــه را باد خزانی خشکــــید

     

    قــــصه  امـــروز ز بنیـــاد خس و هر خار  است

     

    کـــودکی خفتـــه به گهــــواره سیاست گـــوید

     

    چــند و چـــونی نــبود این همگی اسرار است

     

    مـــوش  صحـــرایی  به دنبال عقــــــابی  گردد

     

    گــــرگــس پیر به این بیشـــــۀ  ما سالار است

     

    هــر کسی حـــرف حقـــیقت به  زبانــش  آورد

     

    ســـری او منتــــظر حلـــقه  و چوب  دار  است

     

    قاضی شهرخُمار است و خطیبش مست است

     

    کس نــدانــد که چــه فتـوایی از آن  گفتار است

     

    جهانمهر هروی

    11 سپتمبر 2008

    نوشته شده توسط admin در ساعت 1:09 pm

  • 

    32 پاسخ

    WP_Modern_Notepad
    • دو عاشق گفت :

      دوست عزيز با عرض سلام .
      با پيشنهادي خدا پسندانه منتظر شمائيم.
      قدمي رنجه كنيد و ما را از حضور سبزتان بي نصيب مگذاريد

    • .inviz . گفت :

      .invisible هاي ياهو را شناسايي كنيد

      http://www.inviz.ir

      مچ دوستاتونو تو ياهو بگيريد
      .

    • اديب گفت :

      هروی بزرگوار را درود,
      آنچه در شعر گفته ايد, حقيقت مسلم و جريان ناستودنی و پليدی در بستر جامعه ی ما جاريست. خدا خيرمان کند. در عصری که مي زييم, فلسفه ی زيستن ما پيام شعر رسالتمند شماست. اما کجاست آن آغوش بازی که پذيرايي مان کند و چنين جريان ناميمونی را بستر عوض کند…
      خدا خيرتان دهد که فرياد مي کنيد و نهايت مسئولانه و دردمندانه..

      ريشه هاتان دونده تر از ديروز, سيراب تر از امروز و پايدارتر از فرداها.

      قربان شما

      با حرمت و ارادت
      اديب

    • سوزان یگانه گفت :

      درود
      ——
      ما نگاه و
      ما نگاه و
      ما نگاه

      کرده ایم آوار دنیا را نگاه.
      تیشه بر هر ریشه ای ما کوفتیم
      بی حیا کردیم بر فرقش نگاه
      تا کی این آوار ها و ریشه ها
      بشکند پشت غروری با نگاه
      ——-

      مانند نوشته های پیشینتون دلنشینه، قلمتان گرم نوشتن باد.
      سرفراز باشید
      بدرود

    • آرزو گفت :

      استاد گرامی سلام: شعر زیبای تان که تصویر حقیقی جامعۀ کنونی ما است را خواندم. به امید روزهای روشن برای وطن و هموطنان عزیز مان. کامگار باشید و شاد. با ارادت آرزو

    • وحیده گفت :

      سلام استاد امید جور و تیار باشین
      و تشکر از راهنمایی هایتان. زنده باشین.

    • ماه مهربون گفت :

      سلام !

      شعر جالب و زیبایی بود. شعر تلخی که در نهایت تلخ بودن زیبا هم بود. ولی با این همه امیدوارم دل تان شاد و خودتان شادتر از دلتان باشید. در مورد شاد بودن خودم هم باید به شعری که معلم ادبیات فارسی مان برای مان می خواند اشاره کنم:

      ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد.
      دلا دیوانه شو که دیوانگی هم عالمی دارد.

      و یا یه شعر دیگه که می گفت:

      عاقل مباش تا غم دیگران خوری …… دیوانه باش تا دیگران غمت خورند.

      پی نوشت ها:
      1. این اشعار را زمانی که کلاس اول دبیرستان بودم (صنف نهم) معلم دوست داشتنی ادبیات مان برای مان می خواند
      2. به دلیل اینکه سال ها از آن زمان گذشته نتوانستم شعر را به خوبی به خاطر بیاورم بنابراین اگر اشتباهی در اشعار وجود دارد ببخشید.

      دنیا را برای تان خوش و
      خوشی را برای تان دنیا دنیا آرزومندم.
      ماه مهربون

    • زریر گفت :

      سلام وعرض ادب حضور استاد گرانقدر وشاعر توانای سرزمین من!

      بازهم از اندیشه ای گهربار تان بیاد درد ها ورنجهای سرزمین غمزده ما گهر دیگری را بیرون کشیده به شایقان مکتب خویش عرضه داشته اید که جای هر نوع توصیف وستایش را دارد.این شعر زیبا مرا بیاد غزل از حافظ بزرگوار انداخت که گفته است

      این چه شوریست که در دور قمر میبینم
      همه آفاق پر از فتنه وشر میبینم
      ..
      ..
      اسپ تازی شده زخمی بزیر پالان
      توق زرین همه در گردن خر میبینم

      از خداوند برایتان شادمانی وسرفرازی تمنا دارم
      تشکر ازینکه همیشه بسراغم میایید ومرا در کارهایم تشویق میکنید

    • سائس گفت :

      سلام بر استاد گرامی و شاعر توانا ، جناب هروی صاحب!
      کـــودکی خفتـــه به گهــــواره سیاست گـــوید
      چــند و چـــونی نــبود این همگی اسرار است
      مـــوش صحـــرایی به دنبال عقــــــابی گردد
      گــــرگــس پیر به این بیشـــــۀ ما سالار است
      هــر کسی حـــرف حقـــیقت به زبانــش آورد
      ســـری او منتــــظر حلـــقه و چوب دار است
      قاضی شهرخُمار است و خطیبش مست است
      کس نــدانــد که چــه فتـوایی از آن گفتار است

      بسیار زیباست و دلپسند. که اشعار ناب شما از زبان حقیر درخور تعریف نیست، بلکه سروده های زیبای شما را باید اساتید فن و اهل هنر و ادب بستایند و تحسین کنند.
      به هر حال دوست عزیز و استاد گرامی، به آرزوی شگوفایی بیشتر درخت توانای احساسات و عواطف شما، اینک „حدیث عشق“ با شعر تازه یی تحت عنوان „خمار عشق“ بی صبرانه در انتظار شما قرار داشته و از نظریات، انتقادات و پیشنهادات شما به گرمی استقبال می نماید.
      شادکامی و بهروزی نصیب تان باد!!!
      مخلص و ارادتمند شما
      سائس

    • قبس محمدی گفت :

      سلام دوست گرامی

      مره خو خوشم امد

      راستی من نام زیبا ی شما را در جای دیگر خواندیم
      خوب من میخواهم که موفق باشی

      دلی دارم دلی دیوانه دارم
      در این وقت ها به دل غم دارم

      نمی دانم جناب هروی
      همیشه قلب نارام دارم

      خوب اگر وخت داشتی آغای هروی صایب
      یگ بار بیا
      در انتطارم
      قیس محمدی پنجشیری

    • منیر سپاس گفت :

      سلام برشما از حضور سبز تان سپاس گزارم
      غزل تان واقعیت های دنیای امروز مان را بیان می کند بیان زیبا و سوژه درد آلود.
      هــر کسی حـــرف حقـــیقت به زبانــش آورد

      ســـری او منتــــظر حلـــقه و چوب دار است

    • سوزان یگانه گفت :

      درود
      ممنونم از پاسخ زیبایی که لطف کردید و نوشتین.
      سرفراز باشید
      بدرود

    • کاکه تیغون گفت :

      سلام
      اگر راست بگویم سهم ما نیز چیزی بیشتر از سهم شما نیست ،مطمین باشید و حسودی هم نکنید.

    • م ساغر گفت :

      سلام استاد گرامی
      خوشحال شدم که برگشتید . خدا کند با تمامی اعضای خانواده خوب و سر حال باشید . شعر زیبای تان را خواندم اباد باشید و این بیت بسیار بر دلم نشست
      سهـــم مــا از غـم دنیا چـقــــدر بسیـــار است
      چـــقــدر جــور و ســـتم و چقـــــدر ازار است
      امشب باید میخواندم چون
      حیران شدم که چون چی بنویسم نشد خوب به همین باید اکتفا کنید باید
      شاید کاری دیگری نداشتم که مانع نوشتنم برای شما میشد .

    • دبیرخانه شب های کابل گفت :

      خانه ادبیات افغانستان با همکاری روزنامه هشت صبح، انجمن قلم افغانستان، آکادمی هنر و علوم سینمایی و بنیاد خیریه مولانا، شب دوم همایش ادبی «شب¬های کابل» را با موضوع نقد و بررسی کارنامه ادبی، فرهنگی و اجتماعی شاعر مشهور کشور؛ غلام¬حیدر حیدری وجودی برگزار می¬کند.
      حیدری وجودی فرزند مولانا شفیع¬الله در یکی از روستاهای پنج¬شیر به دنیا آمد. وی از سال 1343 در کتاب¬خانه عامه شهر کابل، در خدمت اهالی فرهنگ و ادب کشور است و بیش از چهارده اثر منظوم و منثور از وی چاپ شده است.
      در شب دوم، پرتو نادری، شاعر؛ ضیا قاسمی، شاعر و مدیر پیشین خانه ادبیات افغانستان؛ محب بارش، استاد دانشگاه کابل و محمدحسین محمدی؛ مدیر جدید خانه ادبیات افغانستان سخنرانی می¬کنند. شب دوم «شب¬های کابل»، ساعت چهار عصر روز پنج¬شنبه 28 سنبله سال روان در کارته سه، پل سرخ، کوچه شماره پنج، دفتر روزنامه 8صبح برگزار می¬شود.

    • دبیرخانه شب های کابل گفت :

      خانه ادبیات افغانستان با همکاری روزنامه هشت صبح، انجمن قلم افغانستان، آکادمی هنر و علوم سینمایی و بنیاد خیریه مولانا، شب دوم همایش ادبی «شب های کابل» را با موضوع نقد و بررسی کارنامه ادبی، فرهنگی و اجتماعی شاعر مشهور کشور؛ غلام حیدر حیدری وجودی برگزار می کند.
      حیدری وجودی فرزند مولانا شفیع الله در یکی از روستاهای پنج شیر به دنیا آمد. وی از سال 1343 در کتاب خانه عامه شهر کابل، در خدمت اهالی فرهنگ و ادب کشور است و بیش از چهارده اثر منظوم و منثور از وی چاپ شده است.
      در شب دوم، پرتو نادری، شاعر؛ ضیا قاسمی، شاعر و مدیر پیشین خانه ادبیات افغانستان؛ محب بارش، استاد دانشگاه کابل و محمدحسین محمدی؛ مدیر جدید خانه ادبیات افغانستان سخنرانی می کنند. شب دوم «شب های کابل»، ساعت چهار عصر روز پنج شنبه 28 سنبله سال روان در کارته سه، پل سرخ، کوچه شماره پنج، دفتر روزنامه 8صبح برگزار می شود.

    • دبیرخانه شب های کابل گفت :

      خانه ادبیات افغانستان با همکاری روزنامه هشت صبح، انجمن قلم افغانستان، آکادمی هنر و علوم سینمایی و بنیاد خیریه مولانا، شب دوم همایش ادبی «شب های کابل» را با موضوع نقد و بررسی کارنامه ادبی، فرهنگی و اجتماعی شاعر مشهور کشور؛ غلام حیدر حیدری وجودی برگزار می کند.
      حیدری وجودی فرزند مولانا شفیع الله در یکی از روستاهای پنج شیر به دنیا آمد. وی از سال 1343 در کتاب خانه عامه شهر کابل، در خدمت اهالی فرهنگ و ادب کشور است و بیش از چهارده اثر منظوم و منثور از وی چاپ شده است.
      در شب دوم، پرتو نادری، شاعر؛ ضیا قاسمی، شاعر و مدیر پیشین خانه ادبیات افغانستان؛ محب بارش، استاد دانشگاه کابل و محمدحسین محمدی؛ مدیر جدید خانه ادبیات افغانستان سخنرانی می کنند. شب دوم «شب های کابل»، ساعت چهار عصر روز پنج شنبه 28 سنبله سال روان در کارته سه، پل سرخ، کوچه شماره پنج، دفتر روزنامه 8صبح برگزار می شود.

    • کمال کابلی گفت :

      درود بر جناب هروی عزیز .
      از پیام های پر مهر شما ممنونم . سپاسگذارم عزیز .
      از تخار و بغلان و قندوز رفتم مزار شریف و دو روز قبل آمدم کابل . در انبوهی مردم فلک زده و فقیر میلولم . کابل شهر گدایان است . هوای شهر قابل تنفس نیست . چهار ساعت برق است و کافی نت های شهر مثل حمام گرم و زیر کنترول امنیتی های بیکار و بی عار . نمی شود چیزی نوشت . سرعت انترنت هم نهایت بطی است که در یک ساعت ایمل را میشود چک کرد و بس . امید قصورم را بر من ببخشایی و بتوانم بزودی از خجالت بدر شوم .
      دستت را صمیمانه میفشرم .
      با محبت .

    • بینا گفت :

      استاد عزیز سلام!

      ناوقت شده وگر نه خدا داناست که چقدر می نوشتم بهر صورت زنده باشی که اشعارت دل های ما را نه امروز در همه وقت تازه می سازد.

      زنده و سلامت باشی!

    • سوزان یگانه گفت :

      درود
      ——-
      من آن حرف تراشم
      بر دفتر پوستینی
      که فرهادش نیست!
      ——-

      سرفراز باشید
      بدرود

    • سائس گفت :

      سلام و درود بر دوست عزیز و استاد گرامی!
      ممنونم از اینکه در حدیث عشق امدید و رد پایی از خود به جا گذاشتید. در حقیقت شما حسن نظر دارید و بنده را با این نظریات تان تشویق و ترغیب میکنید تا بیشتر جهت اعلای فرهنگ دینی و جغرافیایی خود کوشا باشم که باید اعتراف کنم که بدون شک اینهمه را مدیون احسان و نوازش شما دوستان و عزیزان هستم .

      به هر حال دوست عزیز اینک با شعر تازه یی زیر عنوان „مسافر غریب“ در استقبال شما و نظریات سازنده و ارزشمند تان قرار دارم . شادکام و کامگار باشید و دست نیرومند تان نویسا باد!

      سعادت خواه شما، سائس

    • سائس گفت :

      منتظرتان هستم.

    • عرب بور گفت :

      یادبادا از جوانی شور سر فصل بهار

      سایه ابر و نگارو گل کنار جویبار

      یادبادا از خوشی بنشسته بودیم با صنم

      گل زگل میگفت چشمانم بچشمان نگار

      یادبادا خنده هایت غنچه گل ارمغان

      عشوه های دلربایت ای بتم در سبزه زار

      یاد گیسو یاد ابرو یاد آن سرو قدت

      یاد آن لعل لبت یادی از آن قول و قرار

      ای گلم یادی زما هم میکنی در خاطرت

      یاد تو با من عزیزم میرود حد مزار

      گرد پیری به رخم بنشست اما دل هنوز

      می تپد بایاد تو شاید بیایی در جوار

      ای عرب پور صبر بنما تا خدایت چون کند

      بلکه وصلت گشت با مقصود در این روزگار
      —————-

      سلام هروی عزیز از آشناییتان خوشبختم

      موفقتر باشی بزرگوار

    • یلدا گفت :

      سلام حضور محترم هروی
      شعر زیبا و پر محتوای شما را خواندم دلنشین بود لذت بردم قلم تان پر توان باد

    • جوادی گفت :

      سلام با آرزوی قبولی نمازوروزه تان درپیشگاه خداوند نمک باغزل عقربه های ساعت میزبان جناب عالی است .نقد ونظر تان راهکشا خواهد بود.

    • زریر گفت :

      استاد عزیز سلام دوباره حضور تان

      دوستانی از اینطرف وآنطرف مرا بباد انتقاد گرفته اند وآن انگیزه ی شد تا بپاسخ شان اقدام نمایم.
      نمیدانم با نوشته ام نظر شما چیست؟

      منتظر حضورتان هستم

    • باچه آزره گفت :

      استاد گرامی جناب هروی را هزاران دروووووووووووووووووود تقدیم باد
      استاد نازنین چیز کوتاهی در مورد جلسه اخوت مثلا اسلامی سیاه کردم.چشم به راه دیدار نورانیی تانم
      موفق باشید

    • آثارالحق حکیمی گفت :

      سلام جناب هروی
      خواندم و درد و حقیقت را، لمس کردم سلامت و کامگار باشید
      بزرگوار

    • نسیمه گفت :

      سلام و درور بر استاد گرامی و شاعر توانای کشور جناب هروی صاحب.
      واقعآ شعر زیبای بود موفقیت های چشمگیر برای تان آرزو میکنم الهی از گزند زمان در
      امان باشید. خدا نگهدار.

    • سلام همسایه های4 گفت :

      سلام.با قسمت پنجم خاطرات سرد آپم و منتظر نظرت دوست عزیز

    • مرجان گفت :

      سلام دوست من
      گل یخ به روز شده …
      با بهترین ارزوها جاویدان باشی

    • صبور بیات گفت :

      سلام جناب عالیقدر حضرت هروی
      هر وقتی سری به طلوع دوباره می زنم.روحم رنگین ترمی شود.
      بی نهایت خوشحال شدم از اینکه به وبلاگ ماغریب ها سری زدید
      موفق باشی

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها