• نــقـــا ش

    نقاش پیـــرم ام و شبی از رنگ خاطـــرم

    با حکم واژه نقش کـــشم چونکه  شاعرم

    انـــدامهــــــای پاک تـــرا لمــــس میگنم

    در آفــــــریدن تن زیـــبات ماهــــــــــــرم

    تصــــویر میکنم خط زلف  ودو چشم تو

    بــر منحــنی ابـــرویت هر لحظه حاضـرم

    تا جلـــــوه ات زاوج فـــلک نــــور آورد

    از هــر چه هست لطیف بگیــرم شعایٌرم

    مـن خالق تو ام به شاهــــکار یک غزل

    پرورده ام ز باطـــن و اشکال ظاهـــــرم

    اما تویی که ساکت و خوشنود یک شبی

    می سپاری ام به لحظــــۀ دیدار آخــــرم

    نوشته شده توسط admin در ساعت 10:11 pm

  • 

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها