• غزل

    ای  سایۀ  غــم  تو  مــرا  رنج   بیشمار

    تا چند  اسیــر  لحظۀ  موعود  و انتظار

    این عمر تا که دیده  ام  و  دیده ای همه

    فصل است فصل و آخر آن میشود بهار

    هر جا وجود سبز تو با گل نشسته است

    با صبح  و شام گر تو بیایی  دمی  کنار

    گر آفتاب  خواب  نشاط  ات  نمیــشود

    در باغچه ی امـید دلت تخم غـــم نکار

    اینجا فرشته ها همه غم  گریه  میکنـند

    تبعید شکوه گشت  تـرا از چه  بار بار

    تو شاعـری و شعـر تو فـریاد عاشقان

    صبر و شکیـــب دار، آرامش  و قرار

    تبعیدی زمــانه  مــشو نازنــین  مـــن

    قدر شکوه عشق و امید  مــــــرا  بدار

    جهانمهر هروی

    04.08.2008

    نوشته شده توسط admin در ساعت 11:53 am

  • 

    بدون پاسخ

    WP_Modern_Notepad
    • ساغر گفت :

      سلام بر حضور تان تقدیم است
      من اگرچه دیر رسیدم اما فکر میکنم برای این شعر دیر نیست. میگویند انچه از بر خیزد لاجرم بر دل نشیند .بر دل ما هم نشست برای تان موفقیت ارزو میکنم .سر فر صت باز هم مینویسم

    • فری گفت :

      نازنین
      چه دعا بهتر از این
      خنده ات از ته دل
      گریه ات از سر شوق
      نبود هیچ غروبت غمگین
      نبود هیچ زمانت بی عشق

    • زریر گفت :

      استاد ارجمند و گرامی سلام!
      مدتی را سفر رفته بودم وروی همین ملحوظ نتوانستم سر وقت سراغ تان بیایم .حالا که آمدم نه با گلی ازبوستان تان بلکه با گلهای رنگا رنگ آن روبرو گردیدم همه مثل همیشه طراوت و تازگی خود را داشت و با ورود درین گلستان روح تازه ای بدماغم سرایت نمود بشما و بشعر تان سلام و درود فراوان میفرستم. سرفراز و موفق باشید که مایه مبا هات وطن و فخر فرزندان آن هستید.زریر

    • افغانستاني گفت :

      ____*#######*
      ___*##########*
      __*##############
      __################
      _##################_________*####*
      __##################_____*##########
      __##################___*#############
      ___#################*_###############*
      ____#######من منتظرت هستم ای مهربان##########*
      ______############ only for you ###########*
      _______########به وبلاگ افغانستاني بپيونديد#####*
      ________########دوستدار شما ##########*
      __________#######افغانستاني##########*
      ___________*####################*
      ____________*#################*
      _____________*##############*
      _______________############*
      ________________#########*
      ________________*#######*
      _________________#####*
      __________________###*
      __________________##*
      __________________#*
      با پيوستن به افغانستاني به جمع وبلاگ نويسان افغانستان درآييد و نويسنده وبلاگ افغانستاني شويد .
      منتظر حضورتان هستيم

    • آرزو گفت :

      استاد گرامی آقای هروی محترم سلام: شعر زیبای تانرا خواندم و مثل همیشه بدلم نشست. با ارادت آرزو

    • حضرت ظریفی گفت :

      سلام دوست!
      غزلی از شما خواندم مثل همیش زیبا وموزون هم در محتوا وهم در شکل که ار کان عروضی را با ارمغان همیشه گی اش شاهدی زیباست.
      سرایش گر وتوانمند تر تان خواستارم دوست عزیزم. حضرت ظریفی

    • سوزان یگانه گفت :

      درود
      زیبا چو یک غزل ناب..
      سرفرازباشید
      بدرود

    • زینت گفت :

      هروي گرامي :سلام! آرزو ميكنم كه خوب باشيد. غزل بسيار زيباي است شاد باشيد.

    • مرجان گفت :

      سلام دوست عزیز
      شعر زیبایی بود …

      دو چشم بی قرارت را ، به یادم خوب حک کردی
      نپرس از من تو ای هم درد، چرا این گونه دل سردی
      نبین تو خنده ها یم را ، دل من تلخ گریان است
      میان بهت چشمانت ، نگا هم سخت حیران است
      در این تنها یی ا فسوس ،نخواه گیرم دو دستت را
      مشو خیره به چشم من بگیر ، از من نگاهت را
      به زیر سایه ی تردید ،مخواه عاشق شوم آسان
      مخواه باور کنم دل را ،دلم خون است از یاران
      در این نامردی دوران ، شکستن درد جانکاهی ست
      رسد روزی که گویی تو ، دلم سودا گر آهی ست

      با بهترین ارزوها …
      جاویدان باشی

    • خورشید_الف گفت :

      سلام آقای هروی
      بلاخره داستان کوتاه«انتقام» رو خوندم. قشنگ بود. اما بيشتر جنبه ي اجتماعي داشت. تو همه ي كشور ها اين جور مسائل زياد پيدا ميشه… بايد مواظب بود،‌ اما انتقام فايده اي نداره. به قول معروف كار از كار گذشته!

      سبز باشيد

    • نیلاب نصیری گفت :

      سلام پدر بزرگوارم!
      به آرزوی صحت و سلامتی شما استم تشکر از اینکه مرا یاد نموده و نظر گرانقدر تان را پای داستان گونه ام نوشته اید. به ویبلاگ شما سر زدم خواندم خواندم و خواندم از غزل گرفته تا شعر کاشکی و تا داستان انتقام و تا شعر که از درد دل سرورده بودید من هم داستان تجاوز پسر وکیل پارلمان را بالای دختر چهارده ساله نوشته ام زیرا دلم بسیار درد کرد لعنت خدا بر اینگونه انسان های کثیف !
      عنقریب داستان را در ویبلاک خواهم انداخت
      به هر صورت دلم میخواهد بسیار چیز ها بنویسم اما وقت یاری نمیکند. دستان با برکت تان را دخترانه بوسیده و شادمان تان میخواهم

    • shahla گفت :

      نام خدا نام خدا چون همیشه غوغا کردید و دلم بهمراه زمزمه های عاشقانه اتان با شما گام به گام شد .
      آخ ببخشید سلام را فراموش کردم
      سلام و امیدوارم که خوب و خوش باشید با فامیل محترم و یگانه فرشته زندگیتان خواهرم ملیحه جان
      استاد بزرگوار
      دیر میایم اما بدانید که همیشه برایم محترم و قابل قدر هستید
      باغچه احساس نابتان پرگل و زیبا چون همیشه باد

    • کریمه ملزم گفت :

      شاعر با احساس عالی و توا نمند محترم جهان مرد هروی هزار ها سلام نثار تان باد . از گرمی قدوم تان تمام کاشانه ام را آفتابی دیدم قربان قدم های برادرانه شما و از احساس نیک تان سپاس گذارم شعر زیبا یتان بیان گر بسا ظرافت های زیبا و نازک خیالی های والای را دارا است از خوانش مکرر آن لذت بردم دست قلم و اندیشه های تانرا تحسین میگویم همیشه با سعات و موفق باشید .

    • فرزاد فرنود - انوشه گفت :

      درود استاد عزیز !
      با انوشه های شما هم دنیایی را رفتم ممنون که هر بار می ایید و من آمده نمی توانم مشکلم را از ساغر خواهر بپرسید خوشحالم ازینکه از هرات بودید ….
      پدرود تا روز های بعد …….

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها