شب
باز شب آمــد و غــم بر سینه ای مـــن میکند رگـبار
میشود احساس من همراه، میان دود تلخ قطی سیـگار
تا سحـــر ره میبــرد، فکرم به هر کنج و کنار شهـر
تا بیابد مثل من، افسرده ای دلداده ای ، تا آنزمان بیدار
لیکن از دروازه های آهنین خــانه ها، بیــرون نمیآید
عــابری، تا من سلامی گویمش … گـــردد برایم یار
جاده ها سرد است و هر جا شحنه ای، با مدعا پرسد
نام شب را، نامــه ای اعمال و زآن احـکام دل آزار
***
لاجرم با خویشتن لالایی و افسانۀ یک عمرمیخوانم
میسپارم دل به آهنگی که هـر شب… میشود تکرار
جهانمهر هروی
5 جولای 2008
سلام
خوشحالم که او لین خواننده شعر تان من بودم . و اما نظری دارم که امیدوارم از من ازرده نشوید .شما که با بزرگواری همیشه کو شش میکنیدکه ما از غم دوری کنیم چرا امشب تسلیم دست شرارت پیشه غم شده اید .برای پیدا کردن افسرده
و بیدار هم زیاد سر گردان نمی شوید چون این روز ها شعر و شاعری بازارش مثل مارکیت های کهنه فروشی است .
این نظر یک کمی جنبه شوخی امیز داشت چون میخواهم شما را از
دلتنگی بدر بیاورم .
سلام پدر بزرگوار!
با بزرگواری دختر تان را ببخشید که دیر بعد آمدم بنابر مشکلی که برایتان نوشته بودم.
باز شب آمــد و غــم بر سینه ای مـــن میکند رگـبار
این شعر را مطابق حالم یافتم و خوشم آمد.زیبا بود من هم یک داستان دیگر که نمیشود داستانش گفت نوشته ام تحت نام گوشت های سوخته
به آروزی صحت و طول عمر تان
سلام استاد عزیز و مهربان!
صبح است و بعد نوشیدن یک لیوان چای صفحه وبلاگ تانرا باز نمودم و چشمانم با شعر تازه ازشما روشن گردید گرچه غم انگیز است اما نیکوست چون واقیعت زندگی ماست میگویند آنچه از دل برآید بر دلها نشیند .شما را خداوند توفیق بیشتر عنایت نماید .ها! راستی در مصرع دوم بیت دوم (دلداه ای) نوشته شده که حتماً هدف تان (دلداده ای)است که حرف دال فوت گردیده.امید گستاخی نکرده باشم.
زریر
سلام
بابت امدنت ممنون
شعرت فکر کنم وزنش لنگ لنگان خودش را می کشید دنبال قافیه و مفهوم …
از چه ناراحت شوم ؟ وقتی خودم خواهش می کنم که فقط نقد کنید
و فقط نقد کنید
نه بیشتر از تملق ها ازرده می شوم از کسانی که مرا جدی می گیرند …
گفتی بن بست ….شعر های من به هیچ کجا نمی رسند
جتی به بن بست
می دانی زندگی تلخ است وشاعری که از تلخی نگوید مرده در تب و تاب زندگی نست
از شعرت لذت بردم
جهان به کام ازمندانش برادرم
یا حق
سلام خدمت آقای هروی محترم:زیبا بود. موفق باشید. آرزو
وزن سختي داشت اين شعر مبارک ، راه من گم شد
الفرار از دست آن وزني که باشد مثل يک رگبار
سلام اين كاكه تيغون گاهي حرفهاي جدي هم ميزند يكيش همين است كه دربالا نوشته است. پرسرود باشي جناب هروي!
سلام.با موضوع یک فیلم منتظر نظرتم دوست عزیز
آسـمانـت هـمـيـشـه آبـی بـاد ، و نگـاهـت همـاره زنـگاری
شبـت آرامـتـر ز مـخمـل صبـح ، خـوابـت آوازخـوان بـيـداری
مهـربـانـی نـسيـم آمـدنـت ، عـشـق ، آئـيـنـه مـحبـت تــو
سوژه هستيت شکوفه شوق ، لحظه هايت پر از پدیداری
چـمـن آشنـاييـت سـرسبـز ، بــاغ انـديـشـمـنـديـت پــرگــل
کوچه ی بی قراريت بن بست ، چشمه ی مهربانيت جاری
آفـتــاب عـنـايـتـت تـابـان ، سايــه ی تــابـنــاکـيـت بـر سـر
قـصـه ی دلنـوازيـت پـرشـور ، همـتـت منـتـهای هوشيـاری
روزگـارت هـميـشـه رنـگـارنـگ ، خانـه ی سـربلنديت آبــاد
کـام آزادبختيت شيـريـن ، شور شيـداييـت بــه سـرشـاری
سلام وعرض احترام!
در دوستیها گفتار شما با سرودها روی کامنت پیامهارا چنین به شور می آورد که مدیر وبلاک در جواب به فکر کلمات مناسب به لطف شما را کمتر یافته میتواند وخود یکی از همین عا جزانم.
پیام های پیهم شما نشاندهندهء همان صداقت رفیقانه ودوستانه هست که بار ها بدان باورداشتم دارم ودرک تان میکنم هیروی عزیز.
روی همرفته غزل زیبای شما در بعد عروضی به تناسب سرود های قبلی از سبک های
تازه را نیز احتوا کرده که بدل چنگ میزند هر چند روی این مصراع بند آمدم ومکثی داشتم که ردیف وقافیه را باید چاره گگرشد.
(نام شب را، نامــه ای اعمال و زآن احـکام دل آزار)
هر چند معانی وتصویر از مطلب دور نیستند اما قافیه، بهر صورت از شما جهانی سپاسگذار قدر مند عزیزم هیروی دوست داشتنی قربان شما. حضرت ظریفی
سلام
نه اون تصویر مال کسی دیگه است برادر
سلام !
بابت امدنت ممنون
شعرت فکر کنم وزنش لنگ لنگان خودش را می کشید دنبال قافیه و مفهوم …
از چه ناراحت شوم ؟ وقتی خودم خواهش می کنم که فقط نقد کنید
و فقط نقد کنید
نه بیشتر از تملق ها ازرده می شوم از کسانی که مرا جدی می گیرند …
گفتی بن بست ….شعر های من به هیچ کجا نمی رسند
جتی به بن بست
می دانی زندگی تلخ است وشاعری که از تلخی نگوید مرده در تب و تاب زندگی نست
از شعرت لذت بردم
جهان به کام ازمندانش برادرم
و در ضمن امیدوارم بانوشته هایم کمی جدی تر برخورد کنی خوشحال میشم
سلام استاد بزرگوار
باز هم که با شعرتون گل کاشتید.