برای گل احمد نظری آریانا مردی از دیار آزادگان
نامه
پرسیده ای که بیتو چسان میکشم نفــس
مرغ اسیــرم از چه بگـــویم درین قــفس
فـــریاد مـــیزنم که رهــایم کنـید ولی
در فکر و ذکر من نبود گویی هــیچکس
ما را خــــدا نموده رها در دیار غـــــم
محتاج یک کویر پر از رنج خار و خـس
فالی گـــرفتم که چه حاصــل دهد مـــرا
دادم جواب:. اهریمن افکنده تخم نحس
آری به زندگی نشنیــدم حـــــکایتی
از عـــدل این قبـیله و فتــوی دادرس
نعمت الله ترکانی
15 میزان 1389
Oktober 14th, 2010 at 11:45 am
سلام بر استاد گرامی و ارجمند
خوشحالم که همچنان سر حال هستید و میسرائید ،آنهم از دل هزاران هموطن درد دیده …….
فالی گـــرفتم که چه حاصــل دهد مـــرا
دادم جواب:. اهریمن افکنده تخم نحس
عالی و زیبا بود
شنبه گذشته کارمند صاحب با فامیلش بیک عروسی آمده بودند زیاد از شما یاد کردم
شاد و سرفراز باشید
Oktober 15th, 2010 at 3:59 am
تركاني عزيز و مهربان : سلام و حرمت نثارتان
ديريست از شما خبري نداشتم، آمدم احوال سلامت شما را بگيرم و شعر زيباي تان را خواندم . بسيار زيبااست لذت بردم. سبز و هميشه باشيد . زينت
Oktober 15th, 2010 at 8:52 pm
نفس تا می کشم قانون عالم می خورد برهم!
روز و روزگارتان خوش
Oktober 15th, 2010 at 10:04 pm
سلام استاد!
از حضورت در حدیث عشق سپاسگذارم. و خوشحالم که باز هم یکبار دیگر موفق به خواندن دلسروده ها و اشعار زیبای تان گردیدم. زیبا سروده اید و بسیار قشنگ به وِیژه اینکه درد دل من و خودت و هزاران تن دیگر را به شکل ماهرانه و استادانه برای دوست گرامی ات تصویر کرده ای…
موفقیت بیشتر برایتان ارزو نموده، حنجره قلم ات را رساتر از این میخواهم.
ارادتمند؛ سائس
Oktober 16th, 2010 at 2:48 pm
مه قربان قد نوتک رسای تو
سر خوده میلُم دَپیش پای تو
سونک مه مینگری زارِه تو نمیشه
کِدَم کم خدمتی کَدوم برای تو
سلام حال شما؟
وبلاگ خوب و به روزی دارید.
در پست جدیدم چند عکس و شعر هزارگی قرار دادم اگه وقت کردی یه سری بزن
خوشحال میشم که با شما تبادل لینک داشته باشم.
Oktober 16th, 2010 at 7:46 pm
درود استاد !
سپاس از لطف و مهربانی همیشگی تان ….
امیدوارم ایام بکام و بخت رفیق راه تان باشد …
باعرض حرمت و احترام.
Oktober 18th, 2010 at 3:28 pm
با درود بر مرد بزرگ ادب ترکانی گرامی. گاهی از خودم می پرسم، آیا سهم ما در این دنیای مملو از شادی و عشق همین است؟! ما را خــــدا نموده رها در دیار غـــــم/ محتاج یک کویر پر از رنج خار و خـس … شاید بلی! نمی دانم. ولی اینقدر می دانم که سهم ما در این جهان، از یک چیز نیست. چیزهای که پسوند ما را دارند، ویژه و خاص اند… تراژیک ترین ها مال مایند… قربان شما و همیشه سرا باشید. با صمیمیت
Oktober 18th, 2010 at 7:53 pm
درود بر استاد عزیزم
خیلی دلم گرفته بود، آمدم اینجا شعر بخوانم
مثل همیشه سرشار از زیبایی بود
سلامتی تان را آرزو دارم
Oktober 19th, 2010 at 1:00 pm
سلام تر کانی عزیز.
از شما به خوانش گرفتم هم داستان داشت و هم طنز گونه بود
ایده ی خوبی دارید
همیشه شاعر بمانید و طنز سرا.
Oktober 19th, 2010 at 6:36 pm
سلام به دوست نازنبنم نعمت الله ترکانی عزیز
چه بسیار زیبا گفتهای و خوشا به حال این دوست شما که زیبا برایش سروده ای
همیشه سلامت می خواهمت و باز هم همیشه سلامت
Oktober 19th, 2010 at 6:45 pm
درود بر شما
مثل همیشه زیبابود.
با مقاله «واژگان فارسی در زبانهای سوئدی،اویغوری چین و بوسنیایی » به روزم
Oktober 20th, 2010 at 9:44 pm
با سلام و درود : تشکر از تشریف فرمایی تان به شعرگونه ها . فکر کرده بودم که فرامشم کردید ، اما خوشبختانه چنین نبود. از شعر زیبای تان لذت بردم. موفق و پایدار باشید. با احترام آرزو
Oktober 23rd, 2010 at 10:08 am
اسم شبکه اهل بیت که از ماهواره پخش میشود را یا شنیده اید و یا اینکه این شبکه را از ماهواره دیده اید. بنده در ابتدای شروع به کار این شبکه با توجه به تبلیغات این شبکه خیلی کنجکاو و مشتاق بودم این شبکه را ببینم چون درک بنده نسبت به این شبکه بسیار مثبت بود و خوشحال بودم که ….
سلام حال شما؟ این هم مطلب جدیدی که در وبلاگم پست کردم حتما بخونید.
Oktober 24th, 2010 at 6:52 pm
درود
سپاس از این که سر زدید
با مقاله ای نو به نام «مذهب ایلامی ها» به روزم