اخبار رسیده بار دیگر حاکی از خشکسالی است. درتماسی که با دوستان در افغانستان داشتم میگویند بعد از بارش برف سنگین زمستان دیگری باران نباریده و مردم برای خشکسالی خود را آماده میکنند.
خشکسالی
ابر فـروردین نمی بارد زمــین بی نم بـــود
دانه با رستن وداع دارد دلش پـــر غـم بود
ریشه های کاج را کرم زمین بلعــــیده است
قامـــت سرو بلند افسوس گــــویان خم بود
برکه خالی گشته دلدلزار جــــوشد از مــلخ
مرغ آبی را هزاران شکــــوه از عالم بــود
خیل مرغان در حریم باغ غـــــوغا میکنـند
زانچه را خواهند و میبیــــنند آنجا کم بــود
چشم دهقان بچه سوی آسمان پر میکـــشد
آرزوی بارشی هــــر چند بیش و کــم بود
گردشی ایام دارد فتنه هر گاهی که خواست
انتبـــاهی گـــر به چــشم خـیــرۀ آدم بــــود
۶ اپریل ۲۰۰۸
April 6th, 2008 at 11:20 pm
محترم آقای هروی: سلام خدمت شما و خانواده گرامی تان تقدیم میکنم. اشعار زیبای تانرا خواندم و درود بر احساس پاک تان . شاد باشید. با ارادت آرزو
April 6th, 2008 at 11:32 pm
سلام جناب هروی عزیز
شعرتان بسیار زیبا بود
برایتان شاد کامی ارزو دارم
April 7th, 2008 at 4:15 am
سلام به هروي پرصفا / اميد كه صحت و سلامت باشيد. غزلهاي تان مثل چشمه سارهاي شفاف جاريست. سبز باشيد به محبت خواهرانه / زينت
April 7th, 2008 at 5:35 am
سلام هموطن و شاعر گرامی
از اشعارتان استفاده نموده کامیابی تان را از خدا می خواهم
April 7th, 2008 at 5:39 am
سلام و عرض اردادت.در جریان اخبار شکسالی هستم .زمین وطن اگرچه خشک است خدا دل های مردممان را ژر باران کند.خدا یار ون گهدارتان
April 7th, 2008 at 9:36 am
سلام و درود برجناب هروی.
ممنون ازحضور شما درگل سرخ وممنون ازمحبت شما. به نظر من اگر ما بتوانیم فرهنگ دوست داشتن را در مناسبات اجتماعی مان ترویج کنیم ، مطمئنان که خیلی ا بدبینی ها مفرط امروز را نخواهیم داشت وحتی وحدت ملی مارا نیز تقویت خواهد کرد. هردو غزلت را خواندم و زیبا ودلنشین و شرین بود . اگر جسارت نشود درغزل آخر در بیت اول مصرع دوم حرف „ع“ درکلمه و داع از وزن جارج است. با تقدیم احترام وآرزوی سلامتی تندرستی برای شما.
April 7th, 2008 at 11:39 am
سلام حناب هروی صاحب.
آنچه شمابه تصویرکشیدید
حشن نظرنیک شمانسبت به وطن است
اماخبرخوش اینست که ازروزجمعه گذشته
باردوم است به فضل خداوندج ازهرطرف باران
به باریدن آغازیده است
نویدی بودکه ازآن گفتم
به سلامت باشید
پدرود
April 7th, 2008 at 11:51 am
سلام دارم خدمت پدر خوبم وهمه فامیل عزیز اولا از خداوند بزرگ صحت مندی تان را ارزو دارم همیشه شادمان باشید سروده زیباترین خواندم بیشتر از همیشه با احساس وزیبا بیان گرده بودید همیشه هایتان سبز باد.
April 7th, 2008 at 2:00 pm
احساس و درک شما عالیترین سجایای انسانی را در شما بازگو میکند .شاعر درد مردم.موفق باشید
April 7th, 2008 at 11:09 pm
سلام بر شما ! اشعار مقبول و پر احساس می سرائید که همه بدل می نشینند. موفق باشید
April 8th, 2008 at 1:37 pm
سلام استاد !
امدم تا جنگ را بخوانم اما مثل شاگردان پا گریز از مکتب با دو چپتر جدید تقاطع و خشکسالی رو برو شدم. من از شعر های تان به اندازه ای که زیبا استند لذت می برم. نمی خواهم به چیزی تشبیه کنم آنها را چون عالم خود را و زیبایی خود را دارند. راستی میخواهم یک خوشخبری بدهم و آن اینکه امروز چنان بارید که نپرسید! خیابان ها و کوچه و پسکوچه ها و جو های کابل پر آب شدند. من از دفتر به دانشگاه می رفتم در راه بودم که باران شروع کرد . آهسته آهسته تند شد و بعد تگرگ باریدن گرفت و بعد … من تکسی گرفتم و آمدم خانه و از رفتن به دانشگاه منصرف شدم چون از سرا پایم آب می ریخت و…
خوب باز هم میایم و برای تان خواهم نوشت.
April 8th, 2008 at 8:25 pm
استاد عزیز و گرامی !
سلامم را بپذیرید و منت بر دیده و دل تنگم بگذارید . ممنون تان استم که محبت کرده هر رزو سری به خانه ام میزنید و سفره ام که خالی از شعر و غزل است انرا با محبت و مهربانی تان پر میسازید و دو باره بر میگر دید .شعر تان را در مورد خکسالی خواندم زیبا بود و پذ احساس مثل همیشه . زیاد ناراحت خشک یالی نباشید با برف باری های که امسال شد من خوشبین استم . خدا وند مهربان است . و امااز اینکه در مورد نوشته ام که برای سهراب سیرت که شاعر نهایت کم سن وطن است و دوست و برادرک کو چک من و حامد خاوری شاعری از دیار مولو ی بزرگ با من همنظر بودید خوشحال شدم . ادرس اش را میگذارم سری بزنید و بیشتر در مورد اش بخوانید و بدانید تا بیبینم واقعا نظر تان چی است . ما کمترین ها استیم در برابر شما .اگر محبت و کمک همیشگی شما با ما نباشد نیمه راهی را که رفته ایم هم نخواهیم به اخر رسانید . خداوند شما را در پناه و عصت خود نگهدارد برای ما . تا از تجربیات خوب تان بیاموزیم و طوریکه خواست شما است ان باشیم.