• غزل


    موی سرم چـــو برف زمستان سپید شد

    نامد بهــار و قامت من خم  چو  بید شد

    گفـتم  که  سر زنم  به  زمین  دلت  ولی

    این   دانه  از   جوانه  زدن  نا امـید شد

    از  عــمـر رفته، در طلب  وصل  یکشبی

    صــد ها هـــزار خاطـــره  ام  نا  پدید  شد

    بار غمی  که  گشت  نصیبم   به شهرتو

    هر  روز  از گذشته  ای  دیگر  مزید شد

    آنکس که  در حریم  تو سرباز عشق بود

    با تیغ  خشم  و غضبت  امشب شهید شد

    ***

    رمز  وجود  غمکش  میخانه  را  مجو ی

    عطــار  بود،  مــــولوی  و  بایـــزید  شد

    نعمت الله ترکانی

    4 اگست 2010

    نوشته شده توسط admin در ساعت 3:31 pm

  • 

    9 پاسخ

    WP_Modern_Notepad
    • ترنم گفت :

      آسمان فرصت پرواز بلندیست ولی / قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی .

    • نورالله وثوق گفت :

      جناب آقای ترکانی
      به اصطلاح هراتی ها باز مارا به جیر زدید . تشکر از لطف تان من فکر می کردم شما تنها باشعرخوگرفته اید می بینم ماشالله به صد هنر آراسته اید.
      سرافرازی تان راخواهانم

    • رکسانا گفت :

      سلام به عزیزم به استاد گرامی جناب ترکانی
      از خدا می خوام اونچه را که شایسته شمایت به شما ارزانی دارد سلامتی همراه با طول عمر با عزت نصیبتان
      من برگشتم.خوشحال میشم ببینمتون

    • زریر گفت :

      سلام استاد عزیز و گرامی
      غزلی نهایت زیبا و دلنشین بود
      امیدوارم همیشه خوبی های دنیا نصیب تان باشد و روز وروزگار تان سرشار از شعر و غزل
      شاد و صحتمند باشید

    • شریف اعظمی گفت :

      سلام جناب ترکانی صاحب

      با نبشته هایت و شعر هایت غم ها درد ها آرزوها و امید های نا کفته ی خود را نوشته می یابم نمیدانم شاید همه این ها بین ما مشترک است وصرف تفاوت در این است که شما آنها را بوسیله ی واژه های ناب ودر قالب های زیبا واستادانه می توانید بیان کنید و من نه

      بهرصورت من بیت از آخر دوم را جنین آسانتر خواندم :

      آنکس که در حریم تو سرباز عشق بود
      با تیغ خشم تو امشب شهید شد

      با احترام

    • یاشیل گفت :

      خدمت استاد ارجمندم جناب آقای ترکانی گرامی سلام و عرض ادب دارم
      از قدم رنجه فرمائی تان بی نهایت خوشحال شدم.راستی استاد عزیزم به خاطر مشکلاتی کمتر خدمت دوستان محترم بالاخص جنابعالب می رسم.امیدوارم به بزرگواری خودتان ببخشید.
      غزل زیبای تان را خواندم و از خواندن آن لذت بردم.در بیت پنجم غزل از زیبای وافری برخوردار هست و این اوج هنر غزل سرائی استادی همچون جنابعالی را میرساند.
      از درگاه ایزد متعال برای شما سعادت و سربلندی آرزومندم.
      شاگرد حقیر و ارادتمند همیشگی تان (یاشیل)

    • محمد زرگرپور گفت :

      سلام به حضرت ترکانی عزیز ! امیدوارم که خوب و سلامت باشید.( بیدل از یاد خویش هم رفتیم / کی فراموش کرده است مرا ) پاک مارا از یاد برده اید .
      خدا نکند استاد که نا امید باشید همواره شاد و با امید و سلامت می خواهیم شمارا .

    • مهدی نوروزی سیبنی گفت :

      سلام [گل]
      وقتی برای دیدنت خیلیا دس به جیب شدن
      شبای مجانی با تو تموم ِ افتخارشه
      براش مهم نبود بگن بی غیرت ِ زیر بُتتِه ای
      همه جا تو سرش زدن عشقشو به یه فاحشه

      ترانگی به روز شد و منتظر حضور ، نقد و نظرات شما دوست عزیز هستم[گل]

    • خاطره ای بر بال رویا گفت :

      سلام

      بسیار زیبا نوشتی اما چرا به سبک قدیم…؟

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها