• قصۀ هجران

    رفــتی و آسمـــان دلـــم  بی ستـــاره شــــد

    اوراق  طالـــع ام هـــمگی، پاره پاره شــد

    از بس که خاک پای تو آمیخت با سرشک

    در معــــبر امـــید وفا،  سنگ خـــاره شـد

    یکــباره  رفــتی و سفــری دور کــرده ای

    خاکــم به سر که قصۀ هجـران دوباره شد

    ای یار هـر چه از تو مـرا هـست  یــادگار

    غــمنامه شـد و زندگی ام  را  گــذاره شــد

    خــشکید  آب چشــم  و دلم  باز در گرفت

    آتــش درون سینــۀ مــن پــر شراره شـــد

    جهانمهر هروی

    ۲۷ مارچ ۲۰۰۸

    Posted by admin @ 8:26 pm

  • No Responses

    • سلام و درود به جناب جوانمهر هروی
      غزل قشنگت را خواندم وبه دل نشست. من هم با یک غزل جدید از حضور شما میزبانی میکنم. بااحترام.

    • سلام و تمام مهرم تقدیم شما برادر نازنین
      روزهای تنهائیم را سپری میکنم . همسفرو همراهم مسافرت هستند و در کوچه باغهای خواجه شیراز قدم میزنند و من اینجا بیادشان تنهایم . اما چون همیشه خدا با منست
      ملیحه جان را سلام گوئید و شادباش عید را تقدیمشان کنید.
      راستی برای من صفحات بلاگفا باز نمیشود برای شما چه طور؟
      این صفحه بعد از بیست روز استثنا“ الان باز شده نمیدانم مشکل کجاست شما میدانید ؟ راهنمائی فرمائید لطفا“

    • سلام دارم وعرض ادب خدمت پدر خوبم ارزومند خوشی هایتان هستم وبا نوشته کوتاه منتظر رهنمائی تان هستم سلام گرم خودرا به مادر دوست داشتنی ام میرسانم

    • سلام!
      شبهای بی ستاره
      اوراق طالع را
      با اشکها
      ستاره باران کردند
      و
      خــشکید آب چشــم و دلم باز در گرفت
      آتــش درون سینــۀ مــن پــر شراره شـــد
      زیباست استاد مبارک باد. ظریفی

    • سلام استاد عزیزم چطورین؟ حالتان چطور است؟
      امیدوارم خوب وخوش باشید
      منتظر نامه من باشید
      دوستت دارم استاد خوبم

    • خاکــم به سر که قصۀ هجـران دوباره شد

      سلام
      این مصرف قصه همیشگی زندگی است ……. زنده باشی دوست عزیزم

    • استاد نازنین سلام !

      قلبم را با هر دو دست گرفته و با مهر و محبت بسیار نوازش دادی خداوند ترا همیشه زنده داشته باشد تا قلب ما را همیشه نوازش داده و با دستان پر محبت خود سر و روی ما را لمس کرده و روان ما را تازه گی ببخشید.

      گفته های خوده در قالب یک بیت به امتداد غزل خودت خلاصه ساخته و یک گریز شاعرانه کده که دگه دوستا از مه شکایت و حکایت نکنن.

      بینا به بحر عشق تو هر لحظه مـی تپد
      چشمش به یاد وصل تو میل نظاره شد

      زنده و سلامت باشی!

    • پدر و استاد بزرگوار
      شعر زیبای تان بسیار خوشم امد و مرا بیاد فامیل عزیزم انداخت که دور از من زندگی میکنند
      سر افراز باشید

    Schreibe einen Kommentar

    Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

پیوندها