دوستان عزیز سلام:
بعد ازصحبت تیلفونی با یکی از دوستان در وطن عزیز؛ با عالمی از مأیوسیت این غزل را گفتم.
غزل
اینــــروز ها سخـــن ز ره داد میکنند
شهری خراب و خانه ای آباد میکنند
بیچاره را به بنـــد و سر دار میبرند
شیطان و فتنه را همــــه آزاد میکنند
شیخ و فقیه و قاضی و مفتی به نام دین
صد حیله بهـــر مرگ تو بنیاد میکنند
هــر چنـد سفله زاده و بیمایه و خر اند
امـا هــــزار فـخـــر به اجــــداد میکنند
غم آوران به شادی ما زخمــه میزنند
خود را به درد و زجۀ ما شاد میکنند
شاگـــرد بی مثال ابوجهل بوده اند
اکــت خـــرد و دانش استاد میکنند
نعمت الله ترکانی
25 می 2010
Mai 27th, 2010 at 6:23 am
سلام برادر زیبا گفته اید واقعان همینطور است
نویسا باشید
بدرود
Mai 27th, 2010 at 11:07 am
سلام استاد بزرگورا و ارجمندم
خیلی عالی و بغایت زیبا به تصویر کشیده اید
هدقدر در مورد این دجالان زمان و عوامفریبان حرفوی بگویم باز هم کم است
ولی دریغ و درد این فریاد ها شنوا ندارد . به امید روزیکه وطن از لوث این الجی های فاسد پاک گردد
شاد و سرفراز باشید
Mai 27th, 2010 at 11:33 pm
در طرف های ما ، „این روزها“ گمانم که اکثر روزها باشد.
Mai 28th, 2010 at 9:17 am
سلام بر جناب ترکانی عزیز
دست مریزاد
عالی سروده اید واقعا لذت بردم.
وبلاگ ادبی طرفه بروز شد.با شرح یک داستان زیبا از شاهنامه فردوسی منتظرم[گل]
Mai 28th, 2010 at 11:22 am
سلام استاد خوبم!
ممنون از پیام زیبایت!
شعر زیبا و قشنگ که با کلمات و واژه های لطیف و در عین حال زننده آراسته گردیده است…
در این شعر دو ویژگی را با کمال خوبی دریافتم. یکی اینکه عفت قلم رعایت شده و از طرف دیگر برملا ساختن چهره های پلید جامعه ی کنونی که مراعات کردن این دو در عین حال اکثراً مشکل می باشد.
شعر تان در کل زیبا بود ولی از سه بیت اخر بسیار خوشم آمد:
هــر چنـد سفله زاده و بیمایه و خر اند
امـا هــــزار فـخر به اجــــداد میکنند
غم آوران به شادی ما زخمـــه میزنند
خود را به درد و ضجۀ ما شاد میکنند
شاگـــرد بی مثال ابوجهل بوده اند
اکــت خــــرد و دانش استاد میکنند
به امید صحتمندی و سلامتی وجود مبارک تان، رود طبع تان را جاری تر و خروشان تر از همیشه خوهانم.
ارادتمند؛ سائس
Mai 28th, 2010 at 2:19 pm
سلام استاد.
بسیار قشنگ بود.
با آخرین غزل به روزم.
Mai 28th, 2010 at 4:42 pm
درود
تارنگارم پس از کلاسیک کردن قالب، برای برخی از دوستان باز نمیشد(دلیل را از پرشین بلاگ بپرسید!). اینک قالب را از نو دگرگون کردم به امیدی که مشکل دوستان گشوده شود.
ضمناً با نوشتاری به نام „بیرجند“ به روزم.
سپاس
Mai 28th, 2010 at 9:07 pm
سلام استاد عزیز خوب هستید ؟ شرمنده که مدتی جویای احوالتان نبوده ام امیدوارم عفو نمایید ، در حقیقت این چنین است که زیبا بیان داشته اید در کشور همه چیز بر عکس شده و حرامیان بر نوشت ملت مظلوم حاکم اند ، نجیب مایل هروی فرزند غلام رضا مایل که از جمله محقیقین ارزنده وطن است در کتاب تاریخ و زبان می نویسد ، البته در مورد روسای گذشته می گوید ، اینان از دوره طفلیت در حرامسرا شاه بوده تا بزرگ می شدند و وقتی هم بزرگ شدند شمشیر مرصع به کمر شان می آویختند و پستی هم برای شان می دادند و آن وقت آنها بر نوشت ملت سوار می شدند و حالا هم چنان است که شما به نحوه احسن بیان نموده اید.چه می شود کرد . موفق باشید و قلمتان همیشه و هم چنان نویسا و سبز باد.
Mai 29th, 2010 at 3:38 pm
سلام استاد !!
درنخست سپاس از شرف حضور … از اینکه دیروقت بود از شما بیخبر بودم ببخشید … دوهفته ی کامل در سفر و بیخبری گذشت که حتا مجال دسترسی به انترنت نیز نبود … نوشته های زیبای تان را که از تلاوت شان در این چند وقت محروم بودم با حرص و ولع تلاوت کردم و لذت بردم ….
برایتان ایام به از این استدعا دارم ….
به امید موفقیت های روز افزونتان …
یاحق…..
Mai 29th, 2010 at 8:03 pm
سلام
در کلامت چیزی هست که نمیدانم چیست؟
مثل بوی نم باران
مثل ارامش بعد از یک درد
مثل پیدا شدن یک واژه ناقص از یک شعر بلند
غزلت زیبا بود و بوی غم وطن را میدهد
هر جای دنیا که باشی باز هم وطن وطن است و بویش را با قلبو جان خویش احساس خواهی کرد
پاینده باشی و غزلهایت ماندگار
Juni 2nd, 2010 at 10:57 pm
سلام استاد نرکانی عزیز
غزل زیبایی سرودید
می گویند در آخرالزمان وقتی حضرت صاحب الزمان(ع) قیام کند عده ای از انسانهای به ظاهر مسلمان از مساجد بر علیه حضرت می جنگند
پناه بر خدا
…………………
یک آسمون ستاره
داره رو من می باره
می خواد من و ببخشه
لطف خدا دوباره
………………………..
منتظرتم استاد بیا به سراغم یک آسمون ستاره منتظر شماست[گل]
ارادتمند شما
رضا
Juni 4th, 2010 at 4:37 am
درود استاد بزرگوار،
از خواندن سروده های تان لذت می برم. سپاس از این که همیشه با نظرات تان شهرتاش را رنگین می سازید.
شهرتاش باز هم به روز است.
Juni 5th, 2010 at 8:33 am
با سلام خدمت شما بزرگوار….
خوب هستين؟
بسيار زيبا بود واقعاٌ لذت بردم از خواندنش و خوشحال هستم كه
با وبلاگ شما اشنا شدم.
شاد و سر بلند باشيد.
Juni 6th, 2010 at 3:47 pm
سلام خوب هستين؟
تشكر از حضورتان و نظري كه دادين بسيار خوشحال شدم.
باز هم به روز هستمو منتظر نظر نيك شما .
Juni 7th, 2010 at 11:23 am
سلام استاد
بروز شدم
منتظر حضور تان هستم
تشریف آوردی بر خرسندیم بیافزاید
Juni 7th, 2010 at 9:03 pm
سلام دوست عزیز از قدم گرم تان ممنونم در این وبکده ثانیان به عرض برسانم که بیشتر از یک ماه است که به انتر نیت دسترسی نداشتم که خوش بختانه رفع گردید معذرت من را بپزیرید
شعر بسیار زیبا و عالی سروده شده بیشتر این ها در حال نطفه بستن استکه چه خواهد شدایام به کام تان باد.
Juni 8th, 2010 at 6:32 am
استاد عزيز و دانشمند فرزانه سلام
غزل تان را خواندم به دلم نشست. قشنگ بود
پس از مدت ها به سراغ تان آمدم. ببخشيد انترنت در دسترس نبود
انتظار تان را دارم
Juni 12th, 2010 at 3:06 am
عرض سلام
جهانی سپاس از لطف ومر حمت استادا نه ای شما.
(ه)هرات را به حلوای (ح) که مزا حم بود مراهم شدم قر بان شما
Juni 12th, 2010 at 6:12 pm
„این چه قومیست محمد؟؟؟“
به روزم…
Juni 13th, 2010 at 1:08 pm
سلام استاد خوب هستید ؟ چند وقته که کم پیدایید ؟ امیدوارم که خوب و تندرست باشید . با ارادت
Juni 14th, 2010 at 1:54 pm
استاد بزرگوادر و برادر بی نهایت مهربان و خوبم
سلام و هزاران سلام خدمت شما نازنین برادرم
می دانم اینقدر بزرگوار هستید که همیشه مرا می بخشید و این بار هم مثل همیشه
پوزش مرا برای تاخیر بپذیرید
این آدری وبسایت انجمن هست که با کلیک بر روی صدای آشنا میتوانید برنامه را بشنوید
لطفا: مرا از نظرات و پیشنهادات نیکتان محروم نکنید
http://www.anjoman.fi
Juni 15th, 2010 at 10:05 am
سلام دوست عزیز
شعری مملو از احساسات ناب
هر وقت شعرهایتان را می خوانم انگار حسی آشنا با من سخن می گوید
سبز باشید
Juni 17th, 2010 at 1:37 pm
سلام به شما محترم …
خوب هستين؟
به روز هستم خوش ميشم كه نظري بدهيد.
Juni 19th, 2010 at 1:06 am
داستان های کهنه، دزد و دو غزل جدید تان را خواندم همه اش جالب و خواندنی بود. موفق باشید
Juni 19th, 2010 at 12:28 pm
سلام بر برادر عزیز و بزرگوارم آقای ترکانی
عذر خواهی می کنم به خاطر تاخیرم . ظاهرا شما هم مدتی حضور نداشتید .
در این جمع کسی را فراموش نکردم . یادتان با من همراه بود
روزهای گذشته صفحه وبتان برایم باز نشد . شعر پایانی شما را خواندم
حکایت همیشگی رنج و درد محرومان و غرور بی خردان …
حکایت درد و رنج من و تو
درد و رنج آنکه می فهمد و رنج می برد
امیدوارم که روزی عدالت پیروز گردد
سلامت و پیروز باشید
مطالبتان را خواهم خواند
Juni 20th, 2010 at 8:11 am
عرض ادب ودرود به ترکانی عزیز. قربان قدم های گرم شما برادر لطف و مهربانی های شما را به دیدی قدر نگریسته از اظهار نظر نیک تان جهانی ممنونم
ایده و اندیشه ی پر بار شما وشعر زیبای تان که درد بسیاری از مردم ماست
وبه این مصیبت ها اغشته اندزیبا تصویر نموده اید.
احسنا به این اندیشه ی بزرگ تان
ایام وتوسن زنده گی به کام تان باد.
Juni 22nd, 2010 at 4:01 am
سلام برادر محترم ترکانی گرامی
سپاس از حضور گرم تان از اینکه یادی کرده اخلاص مندنوشته هایم هستید قدمهای تان بالای دیده .. و نویسنده و شاعر با شنونده اش نفس میکشد و زنده است اگر یک روز خواننده ننویسد خود را گم کرده احساس میکنیم ….
اسروده زیبا و ارزنده تان لذت بردم ..زمانیکه میخواهم از درد وطن بنویسم آنقدر غلو درد ها به ذهنم پر میشود نمی توانم کدامش را بنویسم ….. واقعن زیاد عمیق است مصیبت ها بی عدالتی ها درد و رنج ها نا بسامانی ها …
همیشه نویسا بمانید و کام گار….
Juni 22nd, 2010 at 1:43 pm
سلام به استاد گرامی و خوش ذوق و پدری گرانمایه.همیشه میخواستم با اجازه و با بردن اسم شریفتون یکی از غزلهای زیبایتان وبلاگ حقیرم رو سبز کنم و لی متاسفانه نشد.
پیشاپیش روز پدر روز میلاد مردی از جنس عدل که این روزها همه از این کلمه استفاده میکنند بدون اینکه بفهمند چقدر این کلمه پرمعناست و حتی گفتنش هم قلبی سرشار از عشق و خلوص نیت میخواهد را به شما استاد عزیزم تبریک میگویم.
همیشه سر فراز همیشه نامتان جاویدان و دلتان سبزباد
Juni 22nd, 2010 at 10:00 pm
سلام برشما استاد گرامی . زیبایی غزل تان مرا به پیام خانه کشانید تاازآن وصف کنم . واقعآ زیبا ودقیق سروده اید . سعادت نصیب تان . سفرکوتاهی بکابل جان درصفح ام منتظر پیشنهاد نظریات وانتقادات شما صاحب نظر است . باحرمت .
Juli 13th, 2010 at 11:28 am
خداقوت
August 3rd, 2010 at 12:33 pm
استفاده بردم.
وبلاگ روضه را معرفی می کنم.
rouzeh.blogfa.com