دیوار سنگی
همه روز و شبـــــم باشد، فغــــان و ناله و زاری
ندارم غیـــــر درد و غم، در این مکـــتوب اظهاری
من از غربت چه گویم! هر کجا غیر وطن سخت است
نه بر لب خنــــده ای آید… نه بر سر شوق دیداری
برایم یک نفس از کابل زیبـا بخـــــوان شعری
بیار از بلخ بامی یک رفیــــقی ، دوستی، یاری
هنــــوز ام یاد های سیر گل گشت بهاران است
ز پغمان، ز استالف و خیـــــــر خانه* و افشاری
تمام لحظه های من به شهر « لینز»* * غم بار است
به چشم ام هــــــــر گلی آید به رنگ بوتۀ خاری
هنوزم از هرات و دوستـــــانم قصـــه میگویم
به مثل کـــــودکی آوارۀ ای در خواب و بیداری
بیاد بامیان و بادغــــیس غور و ننگـــــــــــــرهار
روم با خاطـــــــرات ام همچو یک باد سبکساری
***
نمیدانم چــرا روز ازل این قسمـــت ام دادند
که باشد بین ما ای همـوطن از سنگ دبواری
* حیرخانه : قسمت شمال شهر زیبای کابل
* * لبنر : مرکز اتریش علیا ( اوبر استرایش)
نعمت الله ترکانی
اول فبروری 2010
درود بر استاد خوبم!
چه زیبا سروده اید که در دیار غربت „به چشمم هر گلی آید به رنگ بوته ی خاری“. واقعاً چنین است استاد. مرا به یاد شعری از بهار سعید انداختی که:
„این خانه قشنگ است ولی خانه ی من نیست؛ این خاک وطن نیست“
اما افسوس که قسمت و تقدیر ما چنین بوده تا درد دوری از وطن و هموطن را حس کنیم و بسوزیم تا بسازیم.
به هر حال در مورد دیوانی از بیدل که من در دسترس داشتم، دیوان شش جلدی بیدل که در مطبعه ی دولتی کابل چاپ گردیده است ، میباشد. البته چاپ بسیار قدیمی است که پنج جلد ان اشعار بیدل و یک جلد ان نقد ملک الشعرا بهار در اشعارش است. اما افسوس که فعلاً در کابل است و اینجا به جز از چند غزل آن دیگر چیزی با خود ندارم. حق با شماست دیوانی که اکنون در ایران از آن شاعر به چاپ می رسد اکثراً اشعارش دست خورده اند و حتی بعضی از غزلیاتش درج ان نیست از همین روست که قیمت ان هم بسیار ناچیز است و شاید در کابل به مبلغ 1000 تا 1200 افغانی به فروش برسد در حالیکه دیوانی را که من خریده بودم، با وصف آنکه چند ورق اول ان کمی شاریده و خراشیده بود، به مبلغ 8500 افغانی خریده بودم. البته فعلاً چاپ قدیمی کابل آن بسیار نادر و کم پیداست.
راستش دلم برای اشعار بیدل بسیار تنگ شده است و چنانچه شما می دانید، بیدل شاعریست که در ادبیات پارسی دری از علو مقام و مرتبت عظیمی برخوردار است.
شاد باشی و سرفراز مهربانم!
استاد بزرگوار و فرزانه سلام!
از تأخیر عذر میاورم
نوستالژی وقتی در قالب شعر ارائه میگردد تصویر چنان ایجاد میکند که بغض در گلو تولید شده و دل فریادش را ازطریق چشم با فرو ریختن قطرات اشک بیان میدارد…….. هر چند که این صدا و فریاد شنیدنی نیست و بغضن حتا مایه خوشی دجالان و اهریمن صفتان میشود…
شاعر این هنرمند زمانه ها گاهی با اعجاز کلامش در اوج خوشی انسان را میگریاند و گاهی در عمق ماتم خوشی و سرور را برایش هدیه میدارد….
بشما هنرمند زمانه ها صحتمندی و سلامتی آرزو میکنم
همه اعضای خانواده محترم را سلام تقدیم میدارم
سلام استاد گرامی!
در لابلای خواندن این شعر دل انگیز تان من نیز سفری کردم به دیار نازنینم. از دل هر که از وطن و مردمش دور است سروده اید و زیبا سروده اید.
من از غربت چه گویم! هر کجا غیر وطن سخت است
نه بر لب خنــــده ای آید… نه بر سر شوق دیداری
کامگار باشید
استاد ارجمندم جناب آقای نعمت الله ترکانی
با سلام و ابراز ارادت مجدد
بار دیگر آمدم و غزل رسای تان را که باز در حسرت غربت و در توصیف کابل و شهرهای مظلوم و اسطوره ی افغانستان سروده اید را خواندم.البته نمی دانم چرا وقتی چنین اشعاری را می خوانم بی اختیار از چشمانم اشک سرازیر می شود.
من هم مثل شما در عشق آن دیار غوطه ورم و از هجرانش می سوزم.غزل زیبای تان با خود معانی و مفهوم بسیاری به همراه دارد که دوست دارم شاعران و منتقدان شعر با موشکافی بیشتری زیبائی های آن را به تصویر بکشند.
ارادتمند همیشگی و شاگرد کوچک تان(یاشیل)
با سلام و درود فراوان خدمت شما. زیبا بود مثل همیشه. امید که بازهم بما سری بزنید و بیگانگی نکنید . منتظر قدومتان . آرزو
سلام برادر عزیزم آقای ترکانی
روزهایتان به شادی
اربعین سرور شهیدان امام حسین علیه السلام را به شما تسلیت می گویم
برای تمام جملات زیبایی که برایم به یادگار نهادید سپاس گزارم
دلتنگی ها و بغض و بیقراری …
میدانم و نمیدانم چرا دلم بیش از اندازه می گیرد و چشمانم بارانی میشود …. ، شاید آدمی بتواند در تنهایی قلب به آرامش رسد …
سپاس از همه ی لطفی که به من دارید
حضور دوست و برادر خوبی چون شما کمی از دلتنگی هایم را تسکین میدهد . شاد باشید و در پناه خدا
شعر قشنگی سرودید
نمیدانم چرا یک مرتبه با خواندن آن این شعر رودکی در ذهنم مرور شد
بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی
امیدوارم غربت و دلتنگی های شما هر چه زودتر به پایان برسد و بتوانید وطن خود را ببینید
سلام استادگرامی
خیلی زیبابود!
درود بر دوست گرامی نعمت الله ترکانی!
سپاسگزارم؛
„نمیدانم چــرا روز ازل این قسمـــت ام دادند
که باشد بین ما ای همـوطن از سنگ دبواری“
درور استاد ارجمند،
چه زیبا و دسرت سروده اید. به امید روزی که همه بتوانیم دوباره به سرزمین خود ما برگردیم.
راستی شهرتاش هم به روز است.
سلام !
معذرت از اینکه این روز ها بدلیل مشکلات فراوان کمتر می آیم سراغتان …
بهر تقدیر آمدم و تلاوت کرده و لذت بردم … این یکی همینطوری آمد و نوشتم که تقدیم تان باد ….
رها کن غصه را آتش بزن یکدانه سیگاری
که تابم نیست دیگر…رفتن بالازدیواری
تمام مردمان خسته ی خیرخانه خواب اندو
نمانده در سکوت شهر تان یکدانه بیداری
هنوزم از هریوا شهرزاد ات قصه میگویت
که دشمن کاشته برگیسوانش جای گل خاری
.
.
.
نمیدانی چرا از روز اول قسمت ات این شد
به غربت دور مانی از تمام دوستان، باری
تقلا کن، بیا که خواجه ی انصار می داند
نمانده هیچکس اینجارفیق و یار وغمخواری
……………..
تا درود …
بسیار زیبا و دلنشین بود .
چنگ دل بعد از ماهها با شعری از استاد فضل الرحیم محمودی بروز است .
منتظرم لطف تان خواهم بود .
آیینه ها دچار فراموشی اند
و نام تو ورد کوچه خاموشی
امشب تکلیف پنجره
بی چشم های باز تو
روشن نیست!
زنده یاد قیصر امین پور
………………………………………..
سلام
به روز هستم
در ضمن شعر زيبايي بود
سلام بر شما محترم ترکانی گرامی
امید وارم صحت و سلامت باشید شعر زیبا را به یاد وطن خواندم زیبا سروده اید قلم تان رسا تر باد .
سلام براستاد عزیز ترکانی گرامی
امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید
غزل تان را خواندم بسیار زیباست
مدتی پیش وقتی ترانه شبیه مهتاب(در مورد شما) را تازه در وبلاگم گذاشته بودم شخصی بانام شبنم رهگذر( بدون آدرس) پیامی گذاشته بود مبنی بر اینکه شما باعث آزار و اذیت استاد ظریفی شده اید .البته من چون به شما اعتقاد قلبی داشتم و دارم آن پیام بدون آدرس را حذف کردم. ولی مدتی است که فکرم مشوش شده است و نگران هستم که چرا استاد ظریفی دیگر به سراغ دوستان نمی آید و جواب دوستان را نمی دهد(من نگران سلامتی ایشان هستم) من شما دواستاد عزیز را دوست می دارم هرچند که از نزدیک شما ها را ندیده ام اما شما دواستاد عزیز مانند دوبال یک کبوتر هستید کبوتری می تواند پرواز کند که هردوبالش سالم باشدو هیچ بالی نمی تواند از بال دیگر سبقت بگیرد
البته همه چیز با گذشت زمان و گفتگو قابل حل است
اگر مانتوانیم مسائل ومشکلات را با گفتگو حل کنیم از دیگران چه انتظاری می توانیم داشته باشیم؟.اگرنخبگان نتوانند رودر رو با هم صحبت کنند آن وقت باید گفت پناه بر خدا!!!
تا دیداری دوباره بدرود
ارادتمند همیشگی شما
رضا
سلام بر برادر ترکانی
آمدم تا عرض احترامی کنم
پیروز باشید
سلام حضور استاد نازنین و گرامی ام!
آرزومند صحتمندی و سلامتی شما هستم
از پیام زیبای تان سپاس و ازینکه احوال کارمند صاحب را دادید هم ممنون.اینک انتظار قدوم شما را با یک غزل در ویرانه ام دارم
شاد و سرفراز باشید
سلام بر جناب ترکانی عزیز.
همیشه عالی می نویسید.
من هم به روزم.
سلام دوست عزیز.
واقعا که زیبا بود.خوش حال میشوم اگر به من هم سری بزنید.
موفقیت روز افزون شما را از خداوند متعال خواهانم.