برای همه مهربان دوستانیکه مرا همرایی کردند. وممنون محبت شان ام.
غزل
وصف دلدادگی ام را به غـزل خواهـم کــرد
شرح هجران ترا بی غش وغل خواهـم کـرد
هرچـه کردم که به مقصد برســم چاره نشد
بعـد ازین لحظه به گفتار عـمل خواهم کــرد
دل من از غم هــر روزه به تنگ آمـده است
شکوه از قسمت خود روز ازل خواهم کـرد
حرف بد خواه تو را بار تحمل به کجاســت
با رقیبت همه جا جنگ و جدل خـواهم کـرد
***
بهـــر وصفــت نبود مشکل من گفــتن شعـر
واژه ها را همگی قند و عسل خواهم کـرد
۲۵ فبروری ۲۰۰۸
Februar 26th, 2008 at 11:36 pm
درود به شما دوست گرامی
لطف تان و صفای تان مرا نیرو میبخشد
غزلهای زیبای تانرا خواندم
کلامی که بس شیرین است
سبز باشید
Februar 26th, 2008 at 11:46 pm
ما توي خودمون گرفتاريم
مثل آدما توي مه
توي دود
سري بزن
شايد تو بدوني اين عكس كيه و چرا توي اين صفحه است ؟
خوشحال مي شم بگي تا بدونم .
خوشحال
Februar 27th, 2008 at 7:12 am
سلام پدر مهربان!سلامتی تان را ارزو دارم.شادمان باشید همیشه.
خانه تان مثل همیشه گرم محبت است وشعر های نو وزیبا.دل نوشته های زیبای تان را مرور کردم.خوش شدم.خیلی قشنگ بود.
بهـــر وصفــت نبود مشکل من گفــتن شعـر
واژه ها را همگی قند و عسل خواهم کـرد
لحظه هایتان بهاری باد پدر خوب
بدرود
Februar 27th, 2008 at 9:53 am
با سلامی گرم: نهایت زیبا سرودید.
بهر وصفت نبود مشکل من گفتن شعر
واژه ها را همگی قند و عسل خواهم کزد
با ارادت آرزو
Februar 27th, 2008 at 12:24 pm
یار اگر چهره برافشاند و مهتابی شود
بادل تنگ وبرآشفته بغل خواهم کرد
چشم اگر یاری کند درغم واندوهی دلم
دامنش را غرق باران حمل خواهم کرد
جناب جوانمهر هروی سلام و درود برشما.
شادوسلامت باشید و خستگی و کسالت ازشما دور باد.