به جواب کاکه تیغون
چه میگویی
بخار معـــده را معـــجون میســازند چه میگویی
هزاران زال و افلاتون میســـازند چه میگویی
ز کون یک مگس یک فیل را، باور نخواهی کرد
به مثل ذرۀ بیرون میســــازند چه میگویی
هزاران نسل با نسلی که میسازد جهان ویران
سمارق وار اگر افــزون میسازند چه میگویی
درین بازار آزاد جــــــنایت نیست دلالی
تمامی نرخ را مصئون میسازند چه میگویی
جهـــانرا زیر و رو باید نمود تا آدمی یابی
وگر باشد او را دلخون میسازند چه میگویی
شکست جبهه ای چور و چپاول کی بود امکان
به امر و وحی پنتاگون میسازند چه میگویی
ریاست را به تاج چاپلوسان بسته کن تیغون
کزین فکر تو یک مضون میسازند چه میگویی
جهانمهر هروی
۱۰ جولای ۲۰۰۹
آگوست 15th, 2009 at 9:33 ق.ظ
سلام استاد!
خر سندم که طبع شکوفای شما جولان سرود را باری دیگر به ذوق من تبلوری در صفحه شده است می ایم بخوانش میگیرم وبدون پیام بر میگردم . حال بخاطر سلامی که دیریشد نهئنوشتهام واحوال گیری شما نوشتم شادان وسر فراز تانرا خواستارم پر سان شمارا گاه از همسایهء شما کارمند عزیز مینمایم برایم اطمینان صحتی شمارا میدهند تلیفون زدم نبودید امید موقع های که در منزل هستید اگر ممکن است ساعات را با پیامی برایم مشخص کنید که صدای شمارا دیریست نشنیده ام تا زنگ بزنم ومزاحم شوم فامیل محترم را نیز سلام واحترام تقدیم بدارید. حضرت ظریفی
آگوست 15th, 2009 at 3:59 ب.ظ
دی شیخ گرد شهر همی گشت با چراغ
کز دیو و دد ملولـــــــم و انسانم ارزوست
استاد عزیز سلام!
طنز زیبای کاکه تیغون را در صفحه ی خودش خوانده بودم، که خوشم امد، اما وقتی از شما خواندم که حقایق ها را با زبان دیگر و تصاویر دیگر ماهرانه بیان کردی برایت درود فرستادم . واقعاً زیباست. اما در مورد ریاست جمهوری و انتخابات، باید گفت که امروز یکبار دیگر امکان ان می رود تا ملت مظلوم و ستمدیده ی افغانستان شاهد هلاکت و فلاکت ارزوها و امیال دیرینه ی شان باشد و ستمگاران خونخوار باز هم خود را به گونه های مختلف و با شعار های متفاوت برای کاندیداتوری راجستر کرده اند که امیدواریم شخص دلسوز و خدمتکار واقعی به ملت و مردم مورد انتخاب قرار گیرد.
به هر حال ترا شاد و قلم رسایت را نویساتر خواهانم.
ارادتمند؛ سائس
آگوست 15th, 2009 at 6:44 ب.ظ
سلام استاد گرامی!
با خوانش این شعر زیبایتان و با ( چه میگویی ) گفت هایتان، چیزی نمی گویم.
صرف میگویم موفق باشید و زیبا و بجا نوشته اید.
در پناه ذات حق باشید
آگوست 15th, 2009 at 10:43 ب.ظ
سلام

می سازند،می سازند، چیزی هم گفته نمی توانیم.
اگر بگوییم چه بگوییم؟
ببینیم دیگران چه می گویند.
آگوست 16th, 2009 at 5:48 ق.ظ
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام!
من دلم برای این شعر ها تنگ شده بود.
بعد از خیلی وقت با دکلمه ای شعر هادی میران بروزم.
نمی آیید؟؟؟
آگوست 16th, 2009 at 8:14 ق.ظ
که گفته ، تعصب داری ؟
ز کون یک مگس یک فیل را
به مثل ذرۀ بیرون میســــازی
زنده باشی ، تو
پیامت گذاشتم در صفحه
محبت و مهر
آگوست 16th, 2009 at 2:44 ب.ظ
سلام
بسیار پر مفهوم…
وبلاگ ادبی طرفه به روز شد منتظرم
آگوست 16th, 2009 at 7:30 ب.ظ
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و گرامی ام!
انشاالله که بخیر از سفر برگشتید
من نیز برای سه هفته سفر رفته بودم روی همین علت نتوانستم بموقع احوال شما را داشته باشم و درین مدت میبینم مطالب خیلی ارزنده و زیبای را عرضه داشته اید.این سروده طنز گونه تان که با ظرافت و مهارت شاعرانه طراحی گردیده خیلی قشنگ و دلنشین است .برایتان صحتمندی و سرفرازی آرزو میکنم همه دوستان و فامیل محترم را احترامات تقدیم بدارید.
موفق باشید
آگوست 18th, 2009 at 12:44 ق.ظ
با سلام فراوان آقای جوانمهر هروی
http://paslarzehay-zalzalah.blogspot.com/
آگوست 18th, 2009 at 8:21 ق.ظ
سلام جانم خوبی خوش شدم امدی قدمهابالای چشم شعر زیبایت راخواندم لذت بردم احساس تان قابل قدر است ,تشکر ازمحبت تان خوشحالم مثل شما دوستان را همیشه در کنار دارم





آگوست 18th, 2009 at 6:48 ب.ظ
با سلام مجدد آقای جوانمهر هروی جهانی سپاس
آگوست 19th, 2009 at 6:40 ب.ظ
سلام . مرحبا! واقعا جانانه است هرچند فقط جواب را خواندم ولي بسيارعالي است جهانمهر گرامي . جهان يي مهر بمانيد با اين سروده ها .
بخار معـــده را معـــجون میســازند چه میگویی
هزاران زال و افلاتون میســـازند چه میگویی
ز کون یک مگس یک فیل را، باور نخواهی کرد
به مثل ذرۀ بیرون میســــازند چه میگویی
هزاران نسل با نسلی که میسازد جهان ویران
سمارق وار اگر افــزون میسازند چه میگویی
درین بازار آزاد جــــــنایت نیست دلالی
تمامی نرخ را مصئون میسازند چه میگویی
جهـــانرا زیر و رو باید نمود تا آدمی یابی
وگر باشد او را دلخون میسازند چه میگویی
شکست جبهه ای چور و چپاول کی بود امکان
به امر و وحی پنتاگون میسازند چه میگویی
ریاست را به تاج چاپلوسان بسته کن تیغون
کزین فکر تو یک مضون میسازند چه میگویی
همه ……………………….. /
آگوست 20th, 2009 at 8:39 ق.ظ
سلام
وبلاگ ادبی طرفه به روز شد.با نوشته ای از صادق هدایت منتظرم
آگوست 20th, 2009 at 7:55 ب.ظ
سلام بردوست
بایک غزل تورامن چشم درراهم
آگوست 21st, 2009 at 9:03 ب.ظ
سلام پدر فرزانه ام
تا دنیا بوده همین بوده .چیکارش می شه کرد ؟!!!!
آگوست 22nd, 2009 at 7:14 ق.ظ
سلام
سلام
و هزاران درود
سلام دوست عزیز
فرا رسیدن ماه رمضان رو تبریک می گم و امیدوارم در هر لحظه اون تمام عشق و رحمت خدا رو درک کنی
از اینکه پاسخ شما رو دیر دادم عذر میخواهم دو هفته ای نبودم دیشب برگشتم
هنوز فرصت نکردم نوشته شما رو بخونم وقتی خوندم دوباره میام تا نظر بدم
آگوست 22nd, 2009 at 7:15 ق.ظ
باز آمدم باز آمدم ، از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر ، بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم ، از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آنجا روم آنجا روم ، بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان ، کاینجا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بدم ، دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر ، نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم ، من درّ شهوار آمدم
ما را به چشم سَر مبین ، ما را به چشم سِر ببین
آنجا بیا ما را ببین ، کاینجا سبکبار آمدم
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم کاینجا به دیدار آمدم
یارم به بازار آمده است ، چالاک و هشیار آمده است
و رنه به بازارم چه کار ؟ وی را طلب کار آمدم
ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی ؟
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم
آگوست 22nd, 2009 at 7:45 ق.ظ
دلا در روزه مهمان خدایی
طعام آسمانی را سرایی
درین مه چون در دوزخ ببندی
هزاران در ز جنتبرگشایی…
کلیات شمس
سلام
حلول ماه پربرکت رمضان را بر شما و خانواده ی محترم و تمام دوستان تبریک عرض می کنم.
آگوست 22nd, 2009 at 10:46 ق.ظ
سلام استاد محترم !

خوب استن
غزل زیبایتان را خواندم و لذت بردم
صحتمند باشید پدر عزیز
آگوست 22nd, 2009 at 11:30 ق.ظ
سلام دوست عزیز. خسته نباشی.

امیدوارم حالت خوب باشه.
من آپم.
منتظر حضورت هستم.
شاد و سلامت باشی.
خدانگهدار.
آگوست 23rd, 2009 at 3:47 ق.ظ
سلام عزیز بزرگوار
از حضورتون سپاس گزارم
آگوست 23rd, 2009 at 7:25 ق.ظ
سلام به هروی صاحب بزرگوار
اول رمضان مبارک برشما مبارک
ودرود برشما
ازحضور سبزتان
یک دنیا سپاس از ذره نوازی تان
جواب خیلی شیرین بود
آگوست 23rd, 2009 at 12:33 ب.ظ
واقعا از خواندن مطالبتان لذت میبرم

آگوست 23rd, 2009 at 1:26 ب.ظ
دوست عزیز حمید جان نیلوفر!
پیام شما در کشمکش میان برنامه های بلاکفا پاک شده و به پیامخانه ام نرسید. باینوسیله معذرت ام را بپذیرید. ویبلاک تان پیوند طلوع دوباره شد. به امید کامیابی های بیشتر شما.
جهانمهر هروی
آگوست 24th, 2009 at 6:46 ق.ظ
آقای هروی سلام و روزتان به خیر
طاعات قبول درگاه حق .
از اینکه به دخترم اظهار محبت می کنید بی نهایت سپاس گزارم .
نوشته ای آسمانی دارم و از حضورتون و ارائه نظرتون خوشحال خواهم شد .
حتما تشریف بیارید . منتظرم
آگوست 25th, 2009 at 12:27 ب.ظ
آمدید و ما را خوش امد از آمدنتان
در نتیجه دوباره آپ کردم
از لطفتون واقعا سپاسگزارم

دوست عزیز !
متاسفانه من آدرس شما را نیافتم. خوشبخت باشید.
جهانمهر