• سرود شب

    نگفت  هیچــکسی ،  حرف   عاشقانۀ   راست

    خیال من   همه   بدبخــتی  از  ازل    پیداست

    من و  تو هر  دو درین خانه  خواب  می   بینیم

    هر  آنچــه در  گذر   روز   دیده   ایم   گــواست

    چرا  نداد   کســـی   از   تبـار …   ما فتـــوی؟!

    که قیــــس عاشـق و مفتون، از قبیلۀ مــاست

    فـــدای  صبح   دلانگــــیز   عاشــقان   گـــردم

    که نور طلعت شان از نشانه  های  خــداست

    ***

    سرود شب چقدر تلخ   و وحشت انگیز است

    حضور وحشت و  اندوه  و  صد  هزار  بلاست

    جهانمهر هروی

    ۱۹ سرطان ۱۳۸۸

    نوشته شده توسط admin در ساعت 6:15 pm

  • 

    31 پاسخ

    WP_Modern_Notepad
    • زریر گفت :

      سلام استاد بزرگوار و شاعر شیرین بیان!
      امیدوارم از تکلیف مریضی انشاالله بهبود یافته باشید و روز و روزگار با وصف ناگواری ها و تلخی هایش براحتی سپری گردد
      سروده ی با درد همرا تان را خواندم مثل همیش بر دل دردمندان مینشیند

      سرود شب چقدر تلخ و وحشت انگیز است

      حضور وحشت و اندوه و صد هزار بلاست

      بلی بواقعیت هم چنین است که فرموده اید
      خدا شبهای تلخ مایان را صفا و آرامش بدهد

    • زینت گفت :

      بسیار زیباست

    • دریاچه ی قو گفت :

      جهانمهر عزیز! لذت بردم از خواندن شعرهای قشنگت. زنده باشی. با دو دوبیتی بارانی منتظر هستم!……….راستی سلام!

    • محمود گفت :

      دوست عزیز آقای جهانمهر هروی سلام
      داستان خشکسالی شما را نمیتوانم فراموش کنم. اشعار زیبای شما را میتوان از بهترین ها حساب کرد. عمر طویل برای شما ارزو میکنم.

      از جهانمهر به محمود عزیز سلام!

      محبت شما کم نشود. خیال میکنم ما و شما در لیسۀ سلطان غیاث الدین غوری هرات یکجا آموزگار بودیم و شما آنوقت میدانستید که جهانمهر هروی یکی از معلمین این لیسه بود. اگر چنین باشد برایم آدرس خود را بفرستید تا بدانم در کجا زندگی میکنید. هر جای که هستید نان تان گرم و آب تان سرد.

    • نیلاب نصیری گفت :

      سلام های گرم و صمیمانه من نثار تان !
      شعر زیبایی سروه اید خوشا به طبع رسای تان
      داستان „خدمت“ را هم خواندم زیبا و از جمله خاطرات تلخ فراموش ناشدنی است که بسیار بدتر از این را هم شنیده و دیده ام .
      قلم تان رسا و طبع تان سرشار از غزل باد
      شما را به خوانش داستان تحت عنوان پس از مرگ دعوت می کنم
      بهروز باشید

    • عنایت شهیر گفت :

      سلام بزرگوار!
      معمولن کار هایکه در هنگام ناراحتی رخ میدهد فوق العاده تر از کارهای روز مره است
      امید وارم که از حالت بیماری بدر شده باشید لذت بردم کار های جالبی صورت گرفته
      موفق باشید
      من هم به روز استم

    • کاکه تیغون گفت :

      سلام
      هم شعر و هم خاطره قبل از شعر را خواندم.اگر قرارباشد این خاطرات را بنویسند دیگر گفتن مثنوی هفتاد من چندان فایده نخواهد کرد زیرا این ها بسیاربسیار بیشتر از آن خواهد شد.
      روزو روزگارتان خوش.

    • رکسانا گفت :

      سلام به دوست عزیزم
      عیدتون مبارک و ایام به کامتان
      شعر هایتان چون همیشه داره و خوندنی
      همیشه در پناه خدا باشید و سر افراز و موفق

    • م.ع.یوسفی گفت :

      سلام استاد گرامی!

      شعر تان راستی هم زیبا یی خاصش را دارد.

      نگفت هیچــکسی ، حرف عاشقانۀ راست
      و داستان خدمت را نیز خواندم. راستش این قصه ی واقعی زیاد آزارم داد، چقدر برای پدری مشکل تمام میشود وقتی ظالمی که قبل ازین ندیده اش و نه می شناسدش وارد خانه اش میشود و با گذاشتن میله ی تفنگ به شقیقه ی فرزندش، او را تهدید به مرگ میکند و حکم ترک خانه و وطنش را به گناهی که نکرده است بدهد.
      و از آن بد تر با زن و فرزند در میان انبوه مرمی توپ و تفنگ راه ی سفر بستن میدانم سخت دشوار است. خصوصن وقتی در مسیر راه مورد باز پرسی دزدان و بزدلانی قرار میگیری که خودت را دزد و بز دل می خوانند. و این همه تحقیر را اکثر مردم ما در 30 سال اخیر دیده اند. و نباید فراموش کنیم که با تاسف هنوز هم به گونه ی دیگری ادامه دارد.

      به امید صلح دایمی در زمین ما.
      آرام باشید

    • اندیشه گفت :

      نظر سنجی انتخابات ریاست جمهوری ۴۱ کاندیدا در افغانستان

    • انجیلا پگاهی گفت :

      درودم نثار تان،

      خوانش غزل زیبای تان الهام بخش همین لحظه ام
      با اجازه شما البته جسارتم را ببخشید

      نگفت هیچکسی ، حرف عاشقانه ِ راست
      گره ِ عاشقی من فکر میکنم اینجاست
      صفای آیینه وقتی غبار آلود است
      نمای هرچه در او اوفتاده بیمعناست

    • شیر محمد حیدری (میر افغان) گفت :

      سلام بزرگوار جناب هروی
      امدم حالی بپرسم
      همین !

    • پسر افغان گفت :

      سلام استاد محترم امید که خوب خوب باشن
      نوشته شما را خواندم جالب بود
      راستی استاد مه به روز استم

    • lzahraeshkevar گفت :

      omidvaram .be manam sar bezanid

    • ........ پژمان..... گفت :

      سلام مجدد !!
      فراموش کردم از شعر تان بنویسم ….
      راستش از تلاوتش نهایت لذت را بردم ، زیبا بود وخیال انگیز …..
      امیدوارم همچونان شاعر بمانید و زلال …..
      اینم تقدیم روح بیکرانت استاد!!!!

      شنیده ام که جهانمهر از قبیله ی ماست
      خیال وعشق جهانش درون سینه ی ماست
      فدای صبح دل انگیز عاشقانه شوم
      که هر طلوع نجیبش تهی ز کینه ی ماست

    • دریاچه ی قو گفت :

      جوانمهر عزیز! زیر چتر منتظرت هستم……..راستی سلام!

    • الهام گفت :

      سلام دوست عزیزم. خسته نباشی.
      امیدوارم حالت خوب باشه.
      من آپ کردم.
      منتظرتم تا بیای و بهم سر بزنی.
      خوشحالم می کنی.
      شاد و سلامت باشی.
      فعلا.

    • زریر گفت :

      استاد عزیز سلام
      حرسند هستم که شفا یافته اید و برایتان سفر خوش و بازگشت با عافیت آرزو میکنم
      من نیز برای سه هفته در سفر هستم اگر درین مدت نتوانستم خدمت برسم مرا عفو کنید

    • عزیز علیزاده گفت :

      سلام حضور شاعر و سخن پرداز روزگار ما، آقای جهانمهر هروی!

      سرود شب را خواندم و لذت بردم. طبع رسای تان قابل تحسین است.
      امیدوارم همیشه چنین زیبا بسرائید تا همه از خوانش سروده های تان لذت ببرند.
      درضمن ممنون پیام محبت آمیز شما

      باحرمت

      عزیز علیزاده

    • حميد گفت :

      سلام
      از آشنایی با شما و وبلاگتون بسیار خرسندم/سر بزنید/کارهای زیبایی خوندم/بدرود تا دوباره ها

    • حميد گفت :

      سلام
      از آشنایی با شما و وبلاگتون بسیار خرسندم/سر بزنید/کارهای زیبایی خوندم/بدرود تا دوباره ها

    • نگین گفت :

      سلام هموطن آپم سر بزنید………گل]

    • ثمین(دختــــــــــــر افغان) گفت :

      سلام استاد
      دوباره مزاحمتان شدم !
      من آپم

    • ........ پژمان..... گفت :

      سلام استاد !!
      ممنون از حضور مبارکتان و آن نظر زیبا یی که به یادگار گذاشتید ….
      امیدوارم سفرچند روزه ی تان عاری از وسوسه ها و دلواپسی های غربت بوده باشد و جان مبارک تان از گزند آفات در امان …..
      راستش را بخواهید استاد ،آدمی نیم بیشتر عمرش را بدنبال نیمه ی گمگشته خویش حیران وسرگران ، آواره رویا های کولی و تب زده شهر نا امیدی هاست … سفرِ از هیچ به هیچ که در آن آدمی بارها در تلاش معنا بخشیدن خویش سربه بیابان میزند و دیوانه وار به فریبی دل میبندد وبه افسانه ای دلخوش میکند ، و حسرتا که دویدن ها وتپیدنها هیچ گاهی به سرمنزل مقصود نمیرسد و توطئه آسمان وزمین وزمان وتقدیر ،همچنان سد راه گامهای نخستین بشرگردیده و بال پرواز وپریدنش را درآشیانه میخشکاند ……
      بهرتقدیر ،برایتان صحت کامل ،جان سالم و روح زلال و بیکران آرزومندم تا باشد سقفی برای نانوشته های دلگیرمان باشید….
      یا حق ……

    • lzahraeshkevar گفت :

      سلام دوست عزیز
      با حضورت خوشحال شدم

    • حضرت ظریفی گفت :

      عرض سلام!
      متوجه شدم که سر نحس شکست وبلآخره کلماتی به جانب دوستی ها از دریچهء پیام بدینسو ره کشید.
      می اندیشیدم شاید در من قصوری باشد که از فیوض نوشتار شما در پیامها محرومم و نیز خالی از خلا نخواهم بود معترفم که در مورد صحتی شما وخانواده شما از دوست نزدیکم که در همسایگی شماست جویا میشدم اوشان فر مودند که با فامیل شکر صحت وسالم هستند گاهی با اوشان ازدور و تزدیک دید وباز دید های داریم ازین جهت از صحتی شما مطلع بودم.
      در مورد شعر آنچه نوشتید ومن اعتراف کردم هیروی عزیز.
      در واقع آنچه میاندیشم رسالت شاعر است که باید به خواننده چیزی را مکشوف ویا اختراع تفویض کند آنچه ما نوشتهایم تکار ها است وتازه گی ندارد ویاهم گاه شده قضایارا تشریح کرده ایم بدون اینکه رهگشا باشیم من بیشتر در پیام گذاریها توانستهام دوستانرا یار ومددگار باشم تا با سرود ها ویا نوشته هایم روی همین ملحوظ اگر دقیق توجه کرده باشید درتازه بروزم همین را مطرح کرده ام واز پیام گذاران که بخدمت شان بشتابم نیز تذکردادم ور نه من همیش باشعر نفس میکشم وهر نفسم شعر است که بهمین منظور وامید زنده ام که این را دوست دارم اما شعریکه بتواند خودم را قانع کند و خواننده نیز ازان بهره ور شود هنوز بدان قانع نشده ام ولی طوری شدهاست که دوستان با خواهشات که دارند خوشبختانه موفق بوده ام که یار ومددگار هریک باشم همین دوست عزیزم فرصتی بود اگر تشریف داشتید در تلیفون باهم خواهیم گپید فراموش نکنم سلام هایم را خد مت خانوادهء محترم تقدیم بدارید.
      عرض ارادت حضرت ظریفی

    • رضا گفت :

      سلام استاد عزیز

      امیدوارم همیشه در پناه خداوند متعال سالم وتندرست باشید
      غزل“ دل ودماغ “ منتظر نگاه مهربان شماست
      ارادتمند
      رضا

    • عصمت الله مهربان گفت :

      سلام استاد عزیز !
      آرزومندم که سلامت باشید
      شعر زیبای تان را خواندم و لذت بردم.
      موفق باشید

    • مریم شهرتاش گفت :

      درود،
      استاد عزیزم، از این که دیر آمدم معذورم. از خواندن سرودهء زیبای تان لذت بردم.
      شهرتاش هم به روز است.

    • صنما گفت :

      سلام بی خبر اومدیم و لذت بردیم از این شعر عالی.
      مسرور خواهمتان.

    • لینا گفت :

      سلام استاد مهربان .
      عالی بود …
      خورشید به دامانم انجم به گریبانم
      در من نگری هیچم در خود نگری جانم

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها