•  

     اینروز ها یکبار دیگر دزدان سر گردنه باهم یکجا شده اند و باز پلان دیگری برای غارت و چپاول دارند. خوب وقتی نتوانی بگویی فلان و یا همان؛ بهتر است به اشاره و کنایه رجوع کنی.

    درخت و تبر

    دزدان شهر ما چقدر خیــره  سر شدند

    حالا  به  فـــکر  غارت  مــال پدر  شدند

    از قُمه و فشنگ  و  تفنگ دل  بریده  اند

    این  روز ها  به  فکـر  پلان  دیگر  شدند

    ابلیس گونه  در  رگ  هر  هموطن  روند

    بگـــرفتند قـلم  و سـراپا   نظــــر شدند

    بازی  به خون  مردم   بیچاره  کرده  اند

    امروز خواستـداری  عدل  عمــــر شدند

    کوران، دست  هم به شب  تار داده اند

    دیــدی چگونه همنفس  یکدیــگر شدند

    ***

    اری بـــرای  کنــدن  این  ریشــه و تنــه

    از این  درخت، دسته ای بهـر تبر شدند

    جهانمهر هروی

    8 می 2009

     

    نوشته شده توسط admin در ساعت 3:48 pm

  • 

    20 پاسخ

    WP_Modern_Notepad
    • مهدي گفت :

      سلام،
      اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
      http://fa.chonoo.com
      این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
      از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
      موفق باشی…

    • زینت گفت :

      هروي گرامي : سلام و سلامتی نثارتان . مرحبا! يكي از بهترين غزلهاي كه ار شما خوانده ام . بسيار بجا و زيبا.

    • حدیث عشق گفت :

      استاد گرامی و مهربان سلام!
      واقعاً که چنین است . امروز دو دزد و دو حریف با هم یکجا شده تا باز هم یکبار دیگر بر پیکر ملت مظلوم ما تیشۀ مصیبت بزند و از خون مردم ما چون شراب ناب بنوشند که هزار لعنت حق باد بر ایشان و اصحاب شان!

      به هر حال استاد عزیز اندیشۀ توانای شما را پربار تر تمنا نموده، شاد و کامگارت خواهانم. در ضمن با اشعار تازه ای در همین موارد منتظر حضور پر مهر شما هستم. ارادتمند؛ سائس

    • حدیث عشق گفت :

      استاد عزیز با سلام مجدد و عرض حرمت، فقط خواستم یک مورد را پیشنهاداً خدمت شما ارائه کنم که امیدوارم قابل قبول باشد و انهم اینکه: اگر در بیت مقطع مصراع دوم „دستۀ“ را به شکل „دسته ای“ بنویسید، به نظر من از نگاه دستوری شاید بهتر شود، چون در صورتیکه اگر کدام صفت بعد از دسته می بود، شاید „دستۀ“ بهتر بود، اما وقتی که „دسته“ مجهول می شود و مشخصاتش واضح نیست که دستۀ دراز است یا کوتاه؟ ، دبل است یا نازک؟ و یا ….؟ پس باید با „ی“ مجهول با ان اضافه شود و چون „دسته“ با „ه“ ختم شده است، پس نا گزیر „الف“ را نیز با „ی“ یکجا نمود تا „دسته ای“ درست شود. ارادتمند؛ سائس

      جهانمهر هروی!
      سائس عزیز!
      تشکر از پیشنهاد ات قبول مقبول است. موفق باشی.

    • فرزاد فرنود گفت :

      زمان ايستاده ما ميگذريم

      بود نبود چند شاعر…

      هنوز خاطرات مان را باد مينويسد و داشته هايي را كه در ما قدكرده تا اينكه در ما زندگي كند پير شود برباد مي كند و هر سو دلش خاست ميبرد تا ديگر لاي ورق هاي تاريخ كاغذ نشويم و حرفي كه روي زبان مان صدا مي شود شعر مي شود و افسانه ميشود خشكيده آتش بگيرد و هويت مانرا دود كند تا اينكه زبان فارسي را در محدوده ي ايران زمين جا بماند . ديگر سرزمين مولانا تنها از مولانا باشد و استادواصف باختري در خط مرزهاي آمريكا با دود سيگارش روز به روز كوتاه شده دود شود و غزل ترين شعر هاي عاصي روي زبان فرهاد دريا گل كند تا درياي ما دريايي شده به شهرت برسد و عاصي روز به روز خاكي شده دنبال حرف هاي يتيم اش تشنه شده روي، روي موج هاي دريا بميرد و گل هاي سوري دست به خداحافظي بلند كند .
      من وقتم کم هست اما از امدن تان در انوشه بخاطر شعر قبلی تشکر میکنم اینبار با شراب تلخ خودم در شرابخانه منتظر نقد و نظر تان هستم .

    • یک دوست گفت :

      انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
      وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
      پیشم بیا… خوشحالم کن

    • پسر افغان گفت :

      سلام استاد !
      غزل زیبایتان را خواندم بدون شک که حقیقت است اما ای کاش خوب از بد تشخیص داده میشد امروز آنقدر سیب کپک زده است که سیبهای سالم در آن دیده نمیشوند!
      استاد محترم غزلتان من را به یاد یک خانم انداخت که از طرف جنائی طالبان اخطار داده شده بود این زن هم وظیفه خوب داشتم و هم یک زندگی ساده که به همان قنائت کرده بود …
      زمانی که بیچاره اخطار به او داده شد حتی پول یک ماه اجاره خانه در شهر دیگر را با خود نداشت تا به آنجاه پناه ببرد بماند اشخاصی که با همین وظیفه میلیاردها افغانی را پارو زدن و خون مردم بیچاره را چشیدن!!!!
      گفتم که استاد امروز آنقدر سیب های خراب است که سیب های رسیده هیچ دیده نمیشوند و در آخر از بین می روند ….
      موید باشید استاد…

    • خیابان های سرگردان گفت :

      آری دوست من حکایت ما همیشه همین بوده!

    • ج. هروی گفت :

      آقای رحمانی.
      من پیام شما را بخاطر خودم نه بلکه بلحاظ بیجرمتی که به چند هموطن خود مرتکب شده اید نشر نمیکنم. این سومین پیام بی محتوی و عقدمندانۀ شماست. اینبار برای شما میگویم:
      بلی کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز. من از تماس با کسانیکه طرف تائید شما نیست کاملا راضی ام. لطف نموده دنبال این مسله را رها کنید. آدرس شما را از افغانستان یافتم. خیلی غصه میخورم که درین وطن زیر اشغال و دربدر جوانی و پیری مثل شما فکر میکند. بلی من هم مثل همه جنایتکار را قهرمان نمیگویم. شما تا چند روز دیگر قهرمان بسازید ولی توفان خشم مردم بالای نام شان خط بطلان خواهد کشید. لطف نموده به فکر وذکر خانواده و دوستان خود باشید…

    • زریر گفت :

      سلام بر استاد بزرگوار و گرامی!

      خیلی زیبا و عالمانه در قالب این سروده بر دسته اوباشان و ارازیل که با تکیه بر نیروهای تا دندان مسلحه اجنبی از گرده ملت مظلوم وفقیرما صاحب میلیارد ها دالر شده اند تا خته اید که قابل تحسین هستید.
      این یک واقعیت است که همه مردم به چشم جنیات این وحشیان را میبینند و شاهد هستند تنها از جنگلات پسته ولایت بادغیس که شما خود زمانی شاهد غنای این ثروت ملی بوده اید امروز از برکت این ها 60 % ساحه آن عاری از درخت گردیده است
      این تنها یک مثال کوچک از تلاشهای مردمی! این گروه بی همه چیز میباشد

      من بشما صحتمندی سلامتی آرزو میکنم

    • کاکه تیغون گفت :

      دزدان شهر یکسره صاحب هنر شدند
      گاوان شهر جشن گرفتند و خر شدند
      فکر پلان نماند، چرا که بزرگ ها
      جای پلان به فکر فلان بشر شدند

    • انصاری گفت :

      سلام عزیزدور
      گهی بادزدافتدکاروگاهی باعسس مارا
      زیباست ودردمندانه
      بایک غزل منتظرحضورسرشارتان هستم

    • صنما گفت :

      سلام و مرحبا به اشعارتان.
      به روزم.

    • رضا گفت :

      سلام استادجهانمهر
      خیلی زیبا دردهای جامعه را به تصویر شعر در اورده اید
      همیشه شاعری توانمند بمانید ودر پناه خدا سالم وتندرست باشید
      باشعر شراب آسمانی به روزم
      رضا

    • نویسا گفت :

      سلام آقای هروی
      از محبت تان ممنونم.
      شما مختارید.
      از شعر های زیبا هم لذت بردم.
      نویسا

    • لینا گفت :

      بیابان در بیابانم ……پریشان در پریشانی
      نگاهم کن به دلجویی ….صدایم کن به مهمانی
      به نام نامی احمد به ذات عالی سرمد
      به سامانم کن از عشقی که با مهر علی سر زد
      سلام استاد نازنینم
      عالی درد ها را گفته بودی

    • مهرانگیزساحل گفت :

      استادعزیزسلام وحرمت برشما . ازینکه بعد مدتها آمدم پوزشم راقبول فرمایید . غزل واقعآ قشنگی بود که سراییده اید خیلی بجا . واقعآ هربیت آن دنیایی از واقیعتهارا حکایه میکند . برغزل بمانید . بامحبت .

    • محمد زرگرپور گفت :

      سلام استاد ! خوب هستید ؟ از این که این حقیر را یاد کردید سپاسگزارم و قدردان ، شما همیشه لطف داشته و بزرگوار بوده و هستید. روز مادر را به شما و همه هموطنان تبریک میگم موفق باشید.

    • شبنم گفت :

      سلام بر استاد عزیز و گرامی ! شعر زیبای شما را که بیانگر واقعیت های جامعه ماست و کشور ما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می نماید باز گو می نماید برای شما تمنای موفقیت می نمایم و نیز حماسه با شعر تازه بروز شد و منتظر حضور گرم و نظریات نیک شما هستم

    • صنما گفت :

      سلام باز هم تاکیدمی کنم شیوا سروده اید.
      جناب دوست به روزم.

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها