مثل غزل
یک لحظه در صدای تو، مثل غزل شدم
امشب هـــمه برای تو، مثل غزل شدم
ای یار، ای عــزیزترین شعــر زندگی
از لطف و از صفای تو، مثــل غزل شدم
گفـتی که شعر وصف مرا با زبان بگوی
با یاد حرفــــهای تو، مثل غــــزل شدم
رازی که هــــر نفس ، بدلم چنگ میزند
اینست که در هوای تو، مثل غزل شدم
در مطلع بیان تو، ای شوخ روز و شب
با وسعـــت نگاهی تو، مثـل غزل شدم
گفتـــم هزار مرثـیه، در سوگ رفتنم
آخــر ببــین فــدای تو، مثل غزل شدم
جهانمهر هروی
۲۱ دسمبر ۲۰۰۸
استاد بزرگوار سلام !
قربان این نازک خیالی ها!!! که در هر مصراع محسوس است,
شام شده ناگزیر که به خانه بروم اما مرا سرتا پا در بحر غزل غرق کردی .
جز این غزل، غزلی نیست چون غزل
بنگر که در فضای تو، مثل غزل شدم
مراد بنده این است که، غزل شماست که ، دارای زیبایی های خاص خود بوده و دیگر غزلها نظیرش نمی باشد .
میدانم که شما ازین بهتر در تفسیرش مهارت دارید اما لازم دانستم هدفم را بیان کنم ، شاید برای تعدادی از دوستان واضح نباشد .
زنده و سلامت باشی!
سلام استاد
امیدوارم جور وسر حال باشید
باور کنید که از دل وجان خوشم آمد
تشکر استاد
به روزم
سلام هروي جان
بسيار مقبول همچون هميشه
خوش باشي
از اين كي مصروفيتم بسيار است و دير مي آيم ببخش
استاد گرامی ، آقای هروی محترم سلام: غزل نغز تانرا خواندم. همیشه غزلسرا باشید. با ارادت آرزو
سلام و درود بر شما محترم هروی
از حضور گرم شما ممنون غز ل زیبای شما خیلی دلنشین است من هم شعر تازه دارم حضور تا ن را گرامی میدارم.
سلام و درود فراوان حضور استاد دانشمند و شاعر شیرین کلام وطن!
چشمانم مرور گر این صفحه ی ز یبا و این غزل، زاده ی طبع نازک خیال شما گردیده و در دل بحق آن فرزند اندیشمند وطن هروی عزیز هزاران درود و دعا فرستادم.
زیبا و دلنشین است و این بود که مرا هم بوجد آورده به استقبال با نعره بلند میگویم:
ای خوش حلاوت جان من شعر هروی
زین گنج بی بهای تو ،مثل غزل شدم
پاینده و جاودان باشید استاد نازنین و خردمند
غزل اموز عزالانم و با نغز غزل
غزل خوش به غزالان غزلخوان خوانم!
استاد عزیز سلام!
شعر زیبایت را خواندم که بدون شک از هر جهت عالی و بالاتر از عالی بود. همانگونه که دوستان دیگر اشاره فرموده اند، و من خود را کمتر از دیگران در شناسایی شعر احساس میکنم و اما من هم با خواندن این شعر زیبایت فکر کنم که „مثل غزل شدم“
تا امدم به صفحۀ زیبای شعــر عشق
خواندم چو نینوای تو، مثل غزل شدم
به هر حال به امید صحتمندی و سلامتی وجود مبارک شما، منتظر دل نوشته های بعدی تان هستم. شاد و کامگارت تمنا دارم!
سلام جناب هروی ! ديربعد به ديدارطلوع آمدم و به گفته دوستی ، غزلی يافتم به شيرينی انگورشمالی . لذت بردم مثل غزل باشيد آنهم همين غزل
گفتـــم هزار مرثـیه، در سوگ رفتنم
آخــر ببــین فــدای تو، مثل غزل شدم/ پرجان بود. / زينت
استاد عزیز سلام ! خوشحالم که این حقیر را یاد کردید ممنون ازشما ، اما استاد کی می توانه از هرات و ناژو ها خاطره نداشته باشه ما با ناژو زنده هستیم اما حیف که با تاسف همه چوبه دار شدند . در ضمن دست مریزاد کسی را سراغ دارید که با صدای یار غزل نشه مست نشه و …… همیشه موفق و سبز باشید . چشم براه نصایح تان .
سلام به سرور عزیز غزل سرای گرامی جهان عزیزم
جهان را در غزلت دیدم و و حس کردم و لذت بردمشعر زیبای زیدی را هم.
حس می کنم انفدر زیبا و با احساس می نویسی که احساست تا عمق وجود من هم پر می کشد.
راستی اینو واسه کی گفتی؟هر کی هست خو ش به حالش باشه
سلام ودرود برشما
باز آمدم سروده تازه دارم حضور شما را خواستارم شاد باشید.
سلام هروی عزیز!
کجایی که خبر ما ره نمیگری مثلی که فراموش کردی
خو خیر من آمدم که دو باره یادت آیم
با صمیمیت
پدرود
سلام و صمیمیت استاد گرامی!
ای یار، ای عــزیزترین شعــر زندگی
از لطف و از صفای تو، مثــل غزل شدم
شرین مثل عسل و شاد مثل غزل سرودی استادمهربان!
گندمزار با واژه های درد بروز شده و منتظر نقدو نگاه شماست.
سلام
وما هم شاید به همین خاطر باشد که غزل را دوست داریم.
استاد عزیز سلام!
به امید اینکه صحیح و سالم و صحتمند به خانه و کاشانه ات برگشته باشی، خواستم دعوت ات کنم به خواندن اشعار تازه ای که جدیداً در حدیث عشق ، منتظر حضور با صفای شما قرار میباشد.
شاد و کامگارت خوهانم!
سلام بر برادر نازنینم
امید که در این روزهای واپسین سال دو هزار و هشت خوب و تندرست باشید و با فامیل مهربانتان سال نو را هم بخوبی آغاز کنید . دلم برای شعر های شما تنگ شده بود آمدم و خواندنی های سابقه را هم مرور کردم لذت بردم خیلی زیاد
برقرار باشید و سلامهای من را به خانم محترم و اولادهای نازنین وسیله شوید .
همسرم از راه دور برایتان سلام و احترامات تقدیم میکند تا بعد خدایاورتان
سلام استاد گرامی !
زیباست هر آنچه شما سرودید.
راستی من خاطرات شیرین شما از بادغیس را در وبلاگم نیز نشرنمودم.
موفق باشید
استاد محترم سلام!
تشکر از حضورت در „حدیث عشق“ پیام زیبایت را گرفتم که در حقیقت آنچه را پیرامون شعر سپید یا شعر آزاد نمیدانستم ، فهمیدم و استفاده کردم و اما در مورد اشعار خودم باید بگویم که طوریکه شما بهتر و خوبتر می دانید ، شعر را نو در مجموع به سه شاخه تقسیم کرده اند: „شعر نیمایی“ ، „شعر آزاد یا سپید“ و „شعر منثور“ که این دو شعر بنده نیز در قماش اشعار نیمایی هست نه شعر سپید و برای هرکدام تعاریف جداگانه یی نیاز است که فکر میکنم نه شما را فرصت خوانش آن است و نه این حقیر را توان نگارش ان „البته همین حالا“ و اما در مورد انعطاف پذيری در شعر نيمايی باید گفت که:
مبناي وزن، در شعر نيمايي و قالبهاي كهن يكسان است يعني همان ترتيب هجاهاي بلند و كوتاه. ديديم كه همانند قالبهاي كهن، مي توان مصراعها را هجابندي و ركن بندي كرد. بنابراين طبيعي است كه انعطاف پذيري وزنها نيز همان گونه باشد و شاعرهمان ـ به اصطلاح ـ اختيارات را دروزن شعر داشته باشد.
ادامه دارد …
… ادامۀ پیام قبلی:
وقتي اين انعطاف پذيري ها يا همان تغييرات كوچك هجاها، با تفاوت طول مصراعها همراه مي شود، طبيعتاً آزادي عمل شاعر بيشتر مي شود و گاه نيز دريافت وزن شعر مشكل تر. اين پاره از شعر „كارشب پا“ ي نيما يوشيج را ببينيد:
مي دمد گاه به شاخ
گاه مي كوبد بر طبل به چوب
واندر آن تيرگي وحشتزا
نه صدايي است به جز اين، كز اوست
هول، غالب، همه چيزي مغلوب…
با تقطيع بدون در نظر داشت اين انعطاف پذيري ها، وزن مصراع „گاه مي كوبد بر طبل به چوب“ ناسالم تصوّر خواهد شد، ولي اگر توجه كنيم كه در اين زنجيره، تبديل دو هجاي كوتاه مجاور به يك هجاي بلند چندان محسوس نيست، مشكل رفع مي شود.
خوب استاد محترم، خدا کند که توجیه قناعت بخشی را خدمت تان نوشته باشم ، اما باز هم اگر کدام کمبودی محسوس بود، لطف نموده دقیقاً با دلایل ان انگشت نشانش کنید تا باشد بیشتر از فیض علم و دانش شما مستفید گردم.
راستش هر چند بنده در مورد شعر؛ یعنی پیرامون عناصر درونی و بیرونی شعر، اجزای شعر، محتوای شعر، نوع شعر، قالب های کهن و نوین شعر، آرایه های لفظی و معنوی در شعر، انواع ادبی، سبک های ادبی و … تحقیقات و پژوهشی داشتم که هم اکنون کتابی را به تعداد بیشتر از 170 صفحه تحت نام „شعر شناسی“ تألیف نموده ام و امادۀ چاپ است، اما باید اعتراف کنم که سروده ها و شعر گونه های بنده کلاً فارغ از این همه خوبی هاست و کمبودی ها و نواقص فراوان دارد که یقیناً حضور پر مهر شما و دیگر اساتید فن و اهل هنر و ادب، بر بهبود وضع درونی و بیرونی اشعارم می افزاید و به این جهت همیشه مدیون تان خواهم بود.
شاد و سرفراز تان خوستدارم.
ارادتمند؛ سائس
سلام بر استاد بزرگوار!
چی شده استاد؟
سه چهار یاداشت بروز کردم اما از شما خبری نشد. پیام هم دادم. انگار خدا نخواسته عهد کرده اید که دیگر سراغم نیاید.
من منتظرم
نگران تان شدم.
سلام استاد ! خوب هستید ؟ الهی شکر ، میلاد مسیح بر شما مبارک ، وقت داشتید تشریف بیاورید.تشکر.
استاد عزیز سلام!
سپاس از پیام های زیبایت ، همه را خواندم و استفاده کردم در واع تمام مطالب و محتوای پیام های ارزشمند شما مفید و با ارزش بود و به دقت کامل خواندم و استفاده کردم. یک جهان تشکر از لطف شما که در حق بنده روا می دارید.
مخلص شما هستم.
سائس
سلام ودرود بر شما محترم هروی
از نظرات خوب شما مستفید میشوم با سروده تازه حضور شما را گرامی میدارم شاد باشید.
سلام هروی عزیز!
آآمدم و احساس تازه کردم و بهره بردم.
تا همیشه اینچنین باشید.
پدرود
سلام استاد!
شعر زیبایی بود؛ فکر نمی کردم انقدر زود به روز شوید.
راستی در مورد کفش های زیدی چه قدر زیبا گفته اید، کفش های زیدی تنها کفش نبودند که صدا بودند؛ صدایی که از حلقوم چند ملیون انسان خارج شد.
سلام استاد گل
موفق باشید
جوان مهر عزیز، ار خانه کاکا به خانه تو آمدم. خانه ات را با صفا یافتم.
امیدوارم جوان پر مهر بمانی. اردوخانی بروکسل
سلام عزیزم وبلاگ عالی داری کم کم داره حسودیم میشه خیلی دلم میخوات با هم تبادل لینک داشته باشیم اگه خواستی منو با نام دنیایه عاشقانه لینک کن بعد بهم خبر بده تا شما رو هم با هر نامی که خواستی لینکت کنم منتظرم فدات
سلام استاد بزرگوار!
مسافرت مرا از دیدار با دوستان چند روزی محروم ساخته بود. تاخیر در عرض ارادت را بر من ببخشایید.
بهروزی تان را تمنا می برم .
زرگرپور عزیز!
ویبلاک ات بروز نمیشود. من خاطره ام برای تو عزیز گذاشتم. باشد پاسخی به غزل زیبایت باشد.