• برای شهدای  عزیز آباد و برای همه شهدای گلگون کفن بمباران نیرو های ناتو در افغانستان که از طریق تیلویزیون آریانا به نمایش گذاشته شد. کودکان زخمی، جوانان شهید و پیران ماتمزده بودند…

    چقدر…؟!

    چقدر عمر شدم  بی سر و سامان شمـا

     چقدر گشــــته  دلم   باز   پریشان شمـا

    چقــدر تلخـترین  واژه  نوشتم   همه  جا

    چقدر اشک غم ام ریخت به دیوان  شما

    چقــدر عــذر   به  دربار  خـــدایم   کـردم

    که نبیــنم دیگر  اینگـــونه پریشان  شما

    چقدر جنگ و جـدل… بهـر خدا فـکر کنید

    چقدر خـلق خـداوند  شده حیران  شما

    رفت از دست جوانی به  بهای غم  تان

    لحظه های خوش دنیا  همه از آن شما

    ***

    مصلحت نیست که غم را بزدایم  با غم

    هــرچه داریم و نداریـم  به  قـربان  شما

    جهانمهر هروی

    24 اگست 2008

     

    نوشته شده توسط admin در ساعت 3:18 pm

  • 

    بدون پاسخ

    WP_Modern_Notepad
    • حبیب غریبیار گفت :

      سلام هروی صاحب
      خیلی وقت شده که طرف انترنت دور نخورده بودم فقط یک ده دقه دو روز پیش آمدم
      پس یک کار پیش شد…
      شعر خیلی زیبا بود
      چقــدر تلخـترین واژه نوشتم همه جا

      چقدر اشک غم ام ریخت به دیوان شما

    • زریر گفت :

      استاد عزیز وگرامی سلام واحترامات حضور تان!
      فکر میکنم لازم ندارد بگویم زیبا سروده اید ،زیرا کسیکه دایم زیبا میسراید پس واژه ی برای وصف زیبائی وجود ندارد او که
      خودش عیان است، مثل همه اشعار شما. قلبتان سرشار از عشق وطنست واین فریاد همان قلب پاکیزه است که ازنوک قلم بالای کاغذ بیرون میریزد. درود برشما و درود برقلب مملو از عشق تان ودرود بر قلم تان باد!
      ها! راستی در مصرع اول بیت دوم حرف (چ) جا مانده باید (چقدر )باشد که (قدر )نوشته شده.با ادای احترام

    • جهانمهر هروی گفت :

      با اظهار سپاس از دوست فزهیخته ام حفیظ الله جان زریر که همیشه مرا به اشتباهاتم متوجه میسازند. مصرع دوم فرد اول تصحیح کردید.

    • سلام همسایه های4 گفت :

      سلام.ممنون سر زدی

    • سلام همسایه های3 گفت :

      سلام.با موضوع یک فیلم منتظر نظرتم دوست گرامی

    • ظریفی گفت :

      سلام!
      در سفرم و از شما خواندم.زیباست درین مصراع/

      که نبیــنم دیگر آینگـــونه پریشان شما
      آ شاید(ا) است
      و
      لحظه های خوش دنیا بود از آن شما
      بود
      ار (همه) شود نظر شما.. ؟
      این نیز……….
      هــرچه دارم و نداریـم هـمه قـربان شما
      هـمه
      (بقربان) شود …..
      خوب نیست….؟
      ظریفی

    • میران گفت :

      سلام ودرود بر جناب جهانمهر هروی.
      امیدوارم که شادوسلامت وسرحال باشید. معذرت که کمی دیرتر ازشما احوال میگیرم. غزل قشنگ شمارا هم خواندم و متاثر شدم از آن حادثه دلخراش. امیدوارم روزی فرا برسد که افغانستان مرگستان نباشد. با عرض حرمت.

    • محمودقادری گفت :

      سلام
      به شاعردرد های وطن زخمی ام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      دردآلود هست وحزن انگیز
      بیدرد باشید

    • یک خبر نگار گفت :

      سلام به حضرت استاد
      آینه ی روز، به روز و منتظر حضور گرم شما دوست گرامی است
      بدرود

    • زیوری ویژه گفت :

      استادعزیز سلام

      ماکه همه روز متاثریم از این همه بیداد فلک

      وکجروی کج اندیشان

      اما چاره جز صبر

      شماسلامت باشید

      خیلی معذورم ازتاخیر

      قربان قدم های تان

      درود

    • انجیلا پگاهی گفت :

      درود دوست گرامی ،
      دوچشمم از پیام دلپذیر ِتان غرق روشنا شد
      یک جهان ممنون

      و به امید پایان این رنجها
      سبز باشید

    • مرجان گفت :

      سلام استاد عزیز….
      شعر زیبایی بود ….
      مصلحت نیست که غم را بزدایم با غم….
      گل یخ هم اپیده ومنتظر شماست ….
      تا بعد …. جاویدان باشی

    • ظفیر گفت :

      استاد گرانمایه درود بر شما
      از اینکه بزرگواری نموده و از من جویای احوال میشوید، جهانی از لطف شما سپاسگزارم. در ضمن، بیتی را که شما لطف نموده امر به تصحیح آن داده بودید را اصلاح کردم، از اینکه رهنمایی ام میکیند از شما متشکرم.
      سرودۀ تان فکر نمیکنم نیازی به تعریف من و ما داشته باشد، زیرا سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و نیز سروده هایتان همیشه مانند مشک خودبوی اند و نیازی به قیل و قالِ عطار ندارند.
      از اینکه دیر دیر بخدمت شما بزرگواران میآیم، دلیلش مصروفیت دانشگاهی ام است که واقعآ گرفتارم ساخته است، امید مرا عفو کنید.
      همیشه سخن سرای حق باشید.

    • ماه مهربون گفت :

      سلام بر جناب هروی !

      حادثه واقعاَ دلخراشی بود که متاسفانه به بدترین شکل ممکن تحت پوشش خبری قرار گرفت. از تلویزیون های بی شمار افغانستان توقع داشتم که بهتر از این ها به پوشش خبر بپردازند اما متاسفانه هر کدام از تلویزیون ها صرف به انتشار این خبر برای چند ثانیه (حتی به دقیقه هم نمی رسید) اکتفا کردند. و آگاهی دولت افغانستان هم از اینگونه فعالیت ها مثل همیشه به دفاترشان در کابل ختم می شود و حتی نمی دانند که در خیابان های کابل چه می گذرد تا چه برسد که از این گونه اتفاقات خبر داشته باشند.

      مثل همیشه یک هیئت مانند هزاران هیئت دیگر که گماشته شده بودند به کار گماشته شده تا حقیقت ماجرا را کشف کند اما قول می دهم که کار این هیئت هم به همان ناکجایی بکشد که کار دیگر هیئت ها کشید.

      گه گاه وقتی که اخبار این گونه اتفاقات را از تلویزیون می شنوم به این فکر می کنم که چرا افغانستان به اینجا رسید؟

      به هر حال شعر بسیار زیبایی سروده بودید که واقعاَ من را به فکر فرو برد. شاید اگر تک تک ما افغان ها مثل شما فکر می کردیم امروز افغانستان به این مرحله بسیار دشوار و غم انگیز نمی رسید.

      شاد و موفق و پیروز باشید.

    • سلام همسایه های3 گفت :

      سلام.ممنون سر زدی

    • آرزو گفت :

      استاد گرامی آقای هروی محترم سلام:
      هرات یا بدخشان، کابل یا بامیان
      این خاک ،خاک ماست که آتش گرفته است

      شعر تان که فریاد همه ملت ستمدیدۀ افغانستان است را خواندم ، مثل هربار زیبا بود.
      از خداوند تمنا دارم که اینهمه بدبختی را از سر ملت رنجدیدۀ ما دور کند. به امید آرامی. با ارادت آرزو

    • محمد امین محمدی گفت :

      قربان وقت تان بخیر
      خوب هستید
      فقط همین مرتبه را گذاشته ام تا شما بیایید و بخوانید و نظر بدهید که نظر شما برایم راهگشاست و مفید
      منتظر و چشم به راه تان هستم

    • داود عرفان گفت :

      سلام استاد بزرگوار!
      امیدوارم که سلامت و تندرست باشید. عجب سیاست خوبی بر این کشور حاکم است . اشغالگران مردم مارا می کشند آنوقت رییس جمهورمنخب و محبوب ! فرماندهان اردو را برکنار می کند!!!!!!!!!!!!!

    • بینا گفت :

      هروی عزیز یک سلام بامدادی برای خودت و فامیل عزیز ات!

      به این غزل زیبایت قلبم را کمی تسکین اما دردهای گذشته ام را کمی تازه کردی یادم از ظلم و ستم همان ظالمان، مستبدان، خلاصه بی اصلان و بی نصبان می آید که هر انسان زهر آن را چشیده و از قلب ما تا آخرین رمق حیات نخواهد رفت و تا که زنده هستیم خاطره ها را مینویسیم تا تاریخ بداند که شیاطین زمانی هم در قالب انسان در افغانستان حکومت کرده ایکاش یک قرن بعد تولد میشدم. اگر تولد شده بودم کاش بینا نمی بودم. اگر بینا بودم کاش ازین ظلمستان نمی بودم.

      چقدر عمر شدم بی سر و سامان شمـا
      چقدر گشــــته دلم باز پریشان شمـا

      چقدر دست تو آغشته شد از فسق و فساد
      مار و گــژدم بــزند حلقــه به دستـان شمـــا

      چقــــدر نــــاله و فریـــاد زدم پشت در ات
      عاقبت دست من و بند گریبــــان شمـــــا

      چقدر دست تجـــاوز به سرم کردی دراز
      آفرین باد به وجدان و به جـــودان شمــا

      تویی ابلیس که با چال و فریب آمده یی
      خالـــــق هردوجهان گشته گریزان شما

      ای عزیزان مکنید شکوه ازین چرخ فلک
      هروی همرهء بینـــاست غزلخوان شما

      هروی عزیز دردم دارد سرد می شود .

      زنده و سلامت باشی!

    • زریر گفت :

      استاد عزیز سلام
      با غزل تازه از درد های وطن انتظار حضور گرم تانرا درام

    • مهرانگیزساحل گفت :

      چقدراشک غمم ریخت بدیوان شما ……..استاد گرانقدر عرض سلام وحرمت برشما ! غم واژه های شماراخواندم دردل حزینم بیشتر اثر گذاشت . روح شهیدان وطن شاد وخون این ماتم زدگان و دل شکسته گان همیش تازه برکفن باد * باارادت .

    • یلدا گفت :

      سلام به شاعر گرانقدر د با احساس وطن
      از درد جان گداز وطن و مردم عذاب دیده زیبا سرودید کامگار باشید

    • شهلا گفت :

      سلام برادر خوب و نازنینم
      پیش استادان سخن ، سخن کوتاه باید
      جز تعظیم به طبع روان و بلندتان چیزی نمیتوانم بگویم
      برادر خوبم سلامهای مرا برای فرشته پاک نیتتان و اولادها وسیله شوید
      با نوشته ائی کاملا“ ساده و خانوادگی به روزم
      خدانگهدارتان

    نظر خود را بگویید :

    لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.

پیوندها