طلوع دوباره

نوشته شده توسط admin در ساعت 9:42 pm



بدون پاسخ

• پریسا گفت :
  Mai 9th, 2008 at 9:44 pm

  سلام دوست محترم

  خوشحال میشم در نظر سنجی وبلاگم در مورد مجید اخشابی شرکت کنید.

• سقوط گفت :
  Mai 9th, 2008 at 9:48 pm

  آنقدر كه تاب آوردم گورستان بزرگی شدم

  نمی توانم بگویم زمین چقدر دور است یا تنها زبانی که بلدم از دهان تو در نمی زند اما همیشه کسی هست جای سطرهای بعدی منکر چشم های تو باشد.

• صمد گفت :
  Mai 9th, 2008 at 9:53 pm

  سلام موفق باشيد .به سايت من هم سري بزنيد http://www.vasa.ir/blog

• ساغر گفت :
  Mai 9th, 2008 at 11:05 pm

  سلام استاد عزیز و گرامی !
  من از اینکه دیری نبودم می دانید سخت گرفتارم. به هر حال از مهربانی همیشگی تان سپاسگذارم که سر می زنید . من ان شعر نیمایی را انچنان که شما فر موده بودید نوشته بودم اما انجا چینن درج شده است . با ابیات جدا گانه . باز هم ارسالش کردم چنانچه که بود ماند . با ز هم ممنون تان شعر تان را خواندم زیبا بود مثل همیشه .

• خادمین خدیجه کبری گفت :
  Mai 10th, 2008 at 5:27 am

  سلام
  
  آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
  یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
  
  هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
  هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
  
  صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
  یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
  
  ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان
  تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری
  
  بالای سرو بوستان رویی ندارد دلستان
  خورشید با رویی چنان مویی ندارد عنبری
  
  تا نقش میبندد فلک کس را نبودست این نمک
  ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری
  
  تا دل به مهرت دادهام در بحر فکر افتادهام
  چون در نماز استادهام گویی به محرابم دری
  

  به روز شدیم.
  یا حق

• نیلاب نصیری گفت :
  Mai 10th, 2008 at 10:36 am

  سلام پدر گرانقدر!
  از اظهار نظر های نیک تان که همیشه باعث دلگرمی در کارهایم میشود جهان ممنون و سپاس !
  شعر جدید تان زیبا بود خواندم و لذت بردم.
  شادمان تان میخواهم و یک نظر دیگر هم برایتان ….. گذاشته ام

• ن-ن گفت :
  Mai 10th, 2008 at 10:47 am

  باز هم سلام بزرگوار!
  یک داستان دیگر هم برای اطفال نوشته ام که قبلا“ در ویبلاک انداخته بودم و آن ذخیره شده است در بخش دنیابی اطفال در ویبلاکم شما را به خوانش آن نیز دعوت میکنم.
  تشکر

• ظریفی گفت :
  Mai 10th, 2008 at 12:18 pm

  سلام!
  بخوانش گرفتم وبهره بردم ولی درین مصراع کو چک نظری دارم.
  کافــــر اگـــر نگــــردم، خــــوانم اذان دیگـــــــر
  در نوشتار مروج وگفتار عامیانه با(آذان) دادن ویا گفتن که فعل است اضافه میکنند
  ولی اذان را کمتر خواندن مینویسند و اولین بار است که از شما مشاهده کردم اگر چنین بکار برد که تنها در سرود برای شاعر مجاز است شاید حرف درست باشد روی هم رفته خواستم کوچک تبصرهء داشته باشم.
  کلمهء مو رد نظر را که در کامنت نوشته بودید در سرودم مشاهده نکردم اگر از نوشتهء قبلی ام بوده بدان مدلل نشدم امید وارم رهنمایم شوید.
  ظریفی

• sykbu گفت :
  Mai 10th, 2008 at 12:32 pm

  خورشید…………..می آید دو باره حتی اگر شش ماه هم طول بکشد

• حبیب غریبیار گفت :
  Mai 10th, 2008 at 1:17 pm

  سلام هروی صاحب محترم

  در سرزمین جــمشید، شب گشته است زمینگـیر
  خورشـــید پر کشــیــده، درکـهـکشـــان دیگــــر

  …
  نوشته هایتان همیشه زیباست

• نازنین گفت :
  Mai 10th, 2008 at 2:00 pm

  سلام جناب هروی عزیز
  اگر اجازه تان باشد لینک داشته باشم شما را
  روز های خوبی رابرایتان ارزو دارم
  بامان خدا

• ساغر گفت :
  Mai 10th, 2008 at 5:20 pm

  باز هم سلام استاد گرامی !
  امیدوارم خوب باشید . من تا باز هم احوال تان را داشته باشم.
  دعا گوی اقبال بلند تان
  مژگان

نظر خود را بگویید :

نام

پست الکترونیک (محفوظ خواهد ماند )

وب سایت

لطفا" توجه کنید : بخش مدیریت نظرات فعال است و نظر شما بعد از بررسی توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.