وای وای
عاشق شدم به چشم سیاهی که وای وای
بسمل شـــدم ز تیر نگاهی که وای وای
روز و شبم به ناله و آه است و غمکشی
کارم کشیده است به جایی که وای وای
زین راه پر خطر نرسیــدم به بیشه ای
افتــــاده ام به دام بلایی که وای وای
نزد طبیـــب رفتم و گفتم که عاشقم
او نسخه ی نوشــت و دوایی که وای وای
زد تیشه عشق، و کار بکوهی اثر نمود
آمـــد ز جوی شیر صدایی که وای وای
خسرو بــکام خویش رسید و نگفت کس
فــرهاد کرده است خطایی که وای وای
جهانمهر هروی
April 6th, 2009 at 2:28 pm
سلام استاد محترم من را فراموش کردین به خدا خیلی دلم گرفته از دنیا دیگه …………..
استاد ببخشید
خدا نگهدار
April 6th, 2009 at 5:08 pm
سلام بر استاد
دیکته شب
بنویس پسرم
بابا نان داد
بابا آب داد
بابا با اسب آمد
April 7th, 2009 at 8:03 am
سلام هروی صاحب عزیز
نخست بهارت مبارک
اگر چه خیلی دیر شده
اما بهار دیری ندارد
خیلی معذورم از تاخیر
دستی نداشتم به نت
پدورد
April 7th, 2009 at 8:42 am
سلام دوستان گرامی
با قطعات جدید اشعار علامه شهید سید اسماعیل بلخی (ره)
که در باره حرفهای دلشان سروده اند بروزم .
هر دوره کوشش دارم دوشنبه ها اشعار جدیدی از ایشان تایپ
نمایم بنا براین این دوره هم اشعار تازۀ ایشان تا دوشنبه دیگر
در صفحۀ اول خواهند ماند و سپس به صفحات دیگر منتقل
خواهد شد.موفق باشید
چند بیتی را به طور نمونه برایتان تایپ نمودم:
عار دارد مرده ام از پستی دوش رقیب
هست بر فرق ملایک مرکب چوبین من
مرگ بلخی را تو در زندان مخوان مرگ غریب
نیستت چشمی که بینی یار را بالین من
April 7th, 2009 at 10:16 am
وای وای زیبا بود.
April 7th, 2009 at 3:09 pm
سلام

زیبا بود به مراتب برای هر لحظه اش باید برخاست
تشکر ستودنی بود
موفق باشی.
April 7th, 2009 at 3:12 pm
سلام زیبا بود و بس ستودنی

برای قامت بلند اشعارتان باید مدام برخاست
زیبا بود تشکر
April 7th, 2009 at 9:54 pm
استاد عزیز و گرامی سلام و احترامات مرا در بهاری ترین لحظات بهار نو پذیرا شو که ضمن سپاس و امتنان از حضور پر مهرت در „حدیث عشق“ صحتمندی و سلامتی وجود نازنین شما را تمنا نموده، یکبار دیگر با عاشقانه های تازه ای چشم انتظار حضور پر مهر شما هستم.
شاد و کامگارت خواهانم.
ارادتمند؛ سائس
April 7th, 2009 at 11:51 pm
بزندگانی من کس نکرد یاد از من
ز بعد مرگ مرا زنده یاد میخوانند
از این بیت دلم بلرزه می افتاد و می اندیشیدم مبادا منهم کسی را باید در زندگانی یاد میکردم بعد مرگش زنده یاد بخوانم . اما از بخت بد این اثر گرانبها و تمامی یاد داشت ها و شمار اثار و نام کتب این هنر مند بزرگ این استاد سخن این شاعر سخن سنج و عاشق درست یک ماه بعد از وفات شان بدست من رسید . خوب بیاد دارم دو روز قبل از وفات شان با من صحبت کردند و چی عجب من روانه افغانستان بودم و برایم گفت اگر بلخ رفتی به جوانان ان دیار بگو سالها قبل از شما ابهر در این شهر می زیست . هر روز یک پارچه شعر در روز نامه ها و مجلات از او بنشر می رسید شما نیز پر کار باشید .
خوشحالم که وصیت شان را به بلخ بردم .
April 7th, 2009 at 11:55 pm
استاد عزیز
نظر یاد تان نرود و لینک شان را امیدوارم بی افزاید .
تشکر از تمامی نظریات تان پیرامون مصاحبه ام . شما مکتب من هستید
اباد باشید.